درباره ما

آیا زیارت جامعه کبیره به لحاظ سندی مورد پذیرش است ؟
کد سؤال: ۱۰۴۰۴عقاید شیعه و پاسخ به شبهات آن »ادعیه و زیارتنامه ها
تعداد بازدید: ۱۵۹۷
آیا زیارت جامعه کبیره به لحاظ سندی مورد پذیرش است ؟

پژوهشي پيرامون سند زيارت جامعه کبيره

درآمد

سند زيارت جامعه

بررسي سند زيارت جامعه

قرائن و شواهد صدور زيارت جامعه کبيره

يکم: وجود زيارت جامعه در من لايحضره الفقيه و تهذيب الاحکام

دوم: استناد عالمان امامي به زيارت جامعه

سوم: وجود شرحهاي فراوان پيرامون زيارت جامعه

چهارم: معارف بلند زيارت جامعه

پنجم: هماهنگي زيارت جامعه با ساير روايات

جمع بندي

پژوهشي پيرامون سند زيارت جامعه کبيره درآمد

زيارت جامعه کبيره يکي از معروف‌ترين زيارت ­نامه­هاي ائمه عليهم السلام است که از وجود گهربار هادي اُمت عليه السلام تراوش کرد. امام هادي عليه السلام در اين زيارت، منشور بلند امامت را با بياني شيوا و مثال زدني به ره­جويان مکتب امامت آموخته است.

آنچه ما را به نگارش مقاله پيش­رو واداشت، انکار يا دست کم ترديد برخي، پيرامون سند اين زيارت و در مرحله بعد، صدور آن از امام هادي عليه السلام، است.

در اين نوشتار کوشش مختصري شده تا اعتبار سند اين زيارت و احراز صدور آن از امام هادي عليه السلام را نتيجه گيرد.

مطالب اين نوشتار در دو ساحت بررسي سندي زيارت جامعه و جمع آوري قرائن و شواهد احراز صدور متن آن، تنظيم شده است.

سند زيارت جامعه

زيارت جامعه امام هادي عليه السلام اولين بار توسط شيخ صدوق ره، با سند زير به ثبت رسيده است. عالمان و محدثان بعد از صدوق ره، به اتفاق اين روايت را از او دريافت نمودند.

عليّ بن أحمد بن موسى و محمّد بن أحمد السنانيّ و الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتّب- رضي اللّه عنهم- عن محمّد بن أبي عبد اللّه الكوفيّ عن محمّد بن‏ إسماعيل‏ البرمكي قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِي‏ قَالَ‏ قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَلِّمْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُم‏ ...

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى۳۸۱هـ)، من لا يحضره الفقيه، ج ۲ ص ۶۰۹، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ وَ أَبُو الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْمَكِّيُّ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَلِّمْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ ...

القمي، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي۳۸۱هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام عيون أخبار الرضا (ع) - الشيخ الصدوق - ج ۲ ص ۳۰۵، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.

بررسي سند زيارت جامعه

پيش از آنکه سلسله راويان زيارت جامعه را مورد بررسي قرار دهيم، خوب است ديدگاه برخي عالمان پيرامون سند زيارت جامعه را بازگو کنيم.

علامه مجلسي ره درباره درستي سند و متن زيارت جامعه مي گويد:

انها أصح الزيارات سندا وأفصحها لفظا وأبلغها معنى.

اين زيارت از نظر سند، صحيح­ترين، از جهت لفظ فصيح­ترين و به حسب معني بليغ­ترين زيارتهاست.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۹۹ ص ۱۴۴، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، ۱۴۰۳هـ - ۱۹۸۳م.

مرحوم حر عاملي،‌ صاحب كتاب شريف وسائل الشيعه نيز به صحت سند زيارت جامعه تصريح دارد و مي نويسد:

الباب التاسع فى جملة من الاحاديث المعتمدة الواردة فى الاخبار بوقوع الرجعة لجماعة من الشيعة و غيرهم من الرعية و ما يدلّ على امكانها و عدم جواز انكارها و الاحاديث فى ذلك كثيرة جدّا ... الاول ما رواه الشيخ الجليل رئيس المحدثين أبو جعفر بن بابويه فى كتاب من لا يحضره الفقيه و فى عيون الاخبار و الشيخ الجليل رئيس الطائفة أبو جعفر الطوسي فى كتاب التهذيب بأسانيدهما الصحيحة عن محمّد بن إسماعيل البرمكي عن موسى بن عبد اللّه النخعى قال: قلت لعلى بن محمّد بن علي بن موسى عليهم السلام: علّمنى قولا أقوله بليغا ...

الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة - الحر العاملي - ص ۲۲۳، الناشر: دليل ما - قم – ايران.الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة - الحر العاملي - ص ۲۸۲.

باب نهم پيرامون پاره­اي از احاديث مورد اعتمادي است که در رابطه با وقوع رجعت يک عده از شيعيان وغير آنها است و رواياتي که دلالت بر امکان رجعت دارد. احاديث در اين باره فراوان است ... روايت اول را شيخ صدوق ره در کتاب من لا يحضره الفقيه و عيون اخبار الرضا عليه السلام و شيخ طوسي ره در کتاب تهذيب با سندهايشان که يکي از آنها [و يا هر دوي آنها] روايت صحيح از موسي بن عمران نخعي از امام هادي عليه السلام است ...

شيخ صدوق رحمة الله عليه

شيخ صدوق رحمة الله عليه اولين نفر در اين سند قرار دارد. جايگاه فاخر او بر کسي پوشيده نيست. دانشمندان امامي او را به بزرگي ياد کردند. از باب نمونه شيخ طوسي ره درباره او مي نويسد:

محمد بن علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي جليل القدر يكنى أبا جعفر كان جليلا حافظا للأحاديث بصيرا بالرجال ناقدا للاخبار لم ير في القميين مثله في حفظه وكثرة علمه.

محمد بن علي بن حسين بن موس بن بابويه قمي، انساني بلند مرتبه است. او حافظ احاديث، آگاه به رجال و ناقد اخبار است. در ميان قمي­ها کسي مثل او در حفظ و کثرت دانش، ديده نشد.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى۴۶۰هـ)، الفهرست، ص ۲۳۷، تحقيق: الشيخ جواد القيومي،‌ ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة،‌ چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى۱۴۱۷

راويان طبقه قبل از صدوق

طبقه قبل از شيخ صدوق ره، مطابق سند من لا يحضر، سه نفر و بر اساس سند عيون، چهار نفرند. اعتبار اين طبقه [سه يا چهار نفر] را از جنبه­هاي گوناگون مي توان ثابت نمود.

نخست آنکه برخي از عالمان، نقل صدوق ره از يک نفر را موجب اعتبار آن شخص دانستند. از باب نم ونه شهيد ثاني ره پيرامون يک فرع فقهي مي نگارد:

وإنما ترك المصنف العمل بها لأن في سندها عبد الواحد بن عبدوس النيسابوري وهو مجهول الحال مع أنه شيخ ابن بابويه وهو قد عمل بها فهو في قوة الشهادة له بالثقة ومن البعيد أن يروي الصدوق رحمه الله عن غير الثقة بلا واسطة.

همانا مصنف [محقق حلي ره] عمل به اين روايت را ترک کرد براي آنکه در سندش عبد الواحد بن عبدوس وجود دارد و او فردي مجهول الحال است. [شهيد ثاني مي گويد:] در حالي که وي استادِ ابن بابويه [صدوق ره] است و صدوق ره به اين روايت عمل کرده است. اين [عمل شيخ صدوق ره به روايت عبد الواحد بن عبدوس] همانند آن است که به وثاقت عبد الواحد بن عبدوس شهادت داده باشد. بعيد است که صدوق ره از فردي که مورد وثوق نيست، بدون واسطه روايت نقل کند.

الشهيد الثاني، مسالك الأفهام، ج ۲ ص ۲۳، الناشر : مؤسسة المعارف الإسلامية - قم - إيران

روشن است؛ آنچه از کلام امثال شهيد ثاني استفاده مي شود، وثاقت مشايخ شيخ صدوق ره، است. حال آن فرد عبد الواحد بن عبدوس باشد يا کسي ديگر، مانند راوياني را که در سلسله سند فوق وجود دارند.

جنبه دوم، آنکه علي بن احمد بن محمد بن عمران الدقاق در اين طبقه وجود دارد. او از جمله کساني­ است که صدوق ره روايات پُر شماري از او نقل کرده است. جمعي از دانشمندان بر اين عقيده­اند اگر راويان ثقه به ويژه افرادي مانند کليني و شيخ صدوق، روايات زيادي از يک راوي نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوي بوده است.

پژوهشي در علم رجال، اکبر ترابي شهر رضايي، ص۳۴۵.

عده­اي از عالمان اينگونه افراد را مورد وثوق مي دانند.­ از جمله مرحوم آيت الله بروجردي در يک سخني چنين مي آورد:

الظاهر أنّه يمكن استكشاف وثاقة الراوي من تلاميذه الذين أخذوا الحديث عنه فإذا كان الآخذ مثل الشيخ أو المفيد أو الصدوق أو غيرهم من الأعلام خصوصا مع كثرة الرواية عنه لا يبقى ارتياب في وثاقته أصلا.

ظاهر آن است که وثاقت راوي را مي توان از طريق شاگرداني را که از او حديث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زماني که گيرنده حديث مثل شيخ طوسي، شيخ مفيد، شيخ صدوق و امثال اين بزرگان باشند، به ويژه آنکه از آن راوي زياد روايت نقل کنند، شکي در وثاقت آن راوي باقي نمي ماند.

الفاضل اللنكراني، نهاية التقرير في مباحث الصلاة، تقرير بحث البروجردي، ج ۳ ص ۲۳۲، ناشر : مركز فقه الأئمة الأطهار عليهم السّلام

جنبه سوم، بر فرض آنکه دو وجه نخست را ناديده بگيريم، به نظر مي آيد صرف وجود سه يا چهار راوي در يک طبقه، درصد قابل توجهي از اعتماد را نسبت به اين طبقه به وجود مي آورد.

با توجه به اين وجوه چند­گانه، بدون هيچ ترديدي مي توان نسبت به سه يا چهار راوي قبل از صدوق رحمة الله عليه اعتماد نمود.

محمد بن ابي عبد الله کوفي يا ابو الحسين اسدي

در طبقه ديگر آنگونه که از سلسله سند عيون اخبار الرضا عليه السلام بر مي آيد، دو راوي با نامهاي محمد بن ابي عبد الله کوفي و ابو الحسين اسدي وجود دارد، اما مطابق سند من لا يحضر، در اين طبقه يک نفر يعني محمد بن ابي عبد الله کوفي، وجود دارد. به نظر مي رسد، اينها يک نفر­ند چنانچه مرحوم نجاشي، به هنگام شرح حال محمد بن ابي عبد الله کوفي مي نويسد:

محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدي أبو الحسين الکوفي يقال له محمد بن أبي عبد الله كان ثقة صحيح الحديث.

محمد بن جعفر بن عون اسدي که به او محمد بن ابي عبد الله کوفي گفته مي شود، انساني مورد اعتماد و داراي احاديث درست بود.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص ۳۷۳، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ.

شيخ طوسي رحمة الله عليه هم در کتاب "الغيبه" مي گويد:

قد كان في زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات ... منهم أبو الحسين محمّد بن جعفر الأسدي.

در زمان سفيران بزرگوار امام زمان عليه السلام طايفه­هاي مورد وثوقي بودند ... يکي از اينها ابو الحسين محمد بن جعفر اسدي [محمد بن ابي عبد الله کوفي] است.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى۴۶۰هـ)، كتاب الغيبة، ص ۴۱۵، تحقيق الشيخ عباد الله الطهراني/ الشيخ على احمد ناصح، ناشر: مؤسسة المعارف الاسلامية، الطبعة الأولى، ۱۴۱۱هـ.

محمد بن اسماعيل بن بشير برمکي

راوي طبقه ديگر محمد بن اسماعيل بن بشير برمکي است. نجاشي درباره او مي گويد:

محمد بن إسماعيل بن أحمد بن بشير البرمكي ... وكان ثقة مستقيما.

وي فردي مورد وثوق و داراي عقيده مستقيم بود.

النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاى۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص ۳۴۱، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ.

البته ابن غضائري او را تضعيف مي کند اما علامه ره حلي قول نجاشي را ترجيح مي دهد. او مي نويسد:

محمد بن إسماعيل بن أحمد بن بشير البرمكي اختلف علماؤنا في شأنه فقال النجاشي: انه ثقة مستقيم وقال ابن الغضائري: انه ضعيف. وقول النجاشي عندي أرجح.

علماء درباره محمد بن اسماعيل برمکي اختلاف دارند. نجاشي گفت: او مورد وثوق و مستقيم است و ابن غضائري او را ضعيف مي داند. گفته نجاشي نزد من رحجان دارد.

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى۷۲۶هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، ص ۲۵۸، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷هـ.

آيت الله خويي ره هم گفته نجاشي را بر مي گزيند و مي گويد:

الكتاب المنسوب إلى ابن الغضائري لم تثبت صحة نسبته وعليه فتوثيق النجاشي لمحمد بن إسماعيل هذا بلا معارض.

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحديث، ج ۱۶ ص ۱۰۲، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م

درستي انتساب کتاب ابن غضائري به او ثابت نيست. بنا بر اين توثيق نجاشي درباره محمد بن اسماعيل برمکي، بدون معارض [و قابل قبول] است.

موسي بن عمران نخعي

راوي طبقه نخست، موسي بن عمران نخعي است. البته در «من لا يحضر» شيخ صدوق رحمة الله عليه و کتابهايي مانند «تهذيب» شيخ طوسي رحمة الله عليه که از «من لا يحضر» نقل کردند، اين فرد با اسم موسي بن عبد الله نخعي به ثبت رسيده است. اما به نظر مي رسد اين دو، يک نفر­ند. مرحوم نمازي همين ديدگاه را باختيار مي کند و مي نويسد:

موسى بن عبد الله النخعي متحد مع ابن عمران النخعي وأحدهما اسم جده.

موسي بن عبد الله نخعي با موسي بن عمران متحد است و يکي از اين دو، نام جد موسي است.

الشاهرودي، الشيخ علي النمازي (متوفاي۱۴۰۵هـ)، مستدركات علم رجال الحديث، ج ۸ ص ۲۱، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الأولى۱۴۱۲هـ

آيت الله سند هم در تاييد همين نظر، مي نگارد:

اَنّ وحدة الطريق للصدوق تقتضي وحدة الراوي أيضاً

شيخ صدوق رحمة الله عليه زيارت جامعه را با يک سند در دو کتاب من لا يحضره الفقيه و عيون اخبار الرضا عليه السلام، آورده است. اين نشان مي دهد راوي آخر، يک نفر است که در يک جا موسي بن عمران و جاي ديگر، موسي بن عبد الله ثبت شده است.

في رحاب الزيارة الجامعة الكبيرة – آيت الله سند – ص ۱۹.

به هر حال؛ کتابهاي رجالي شرح حال روشني از موسي بن عبدالله يا همان موسي بن عمران نخعي که راوي کليدي اين سند است، به دست ندادند. اما با توجه به قرائن و شواهد ذيل مي توان به جايگاه قابل اعتماد او دست يافت.

قرينه نخست، آنکه افراد مورد وثوق از او روايت نقل کردند. همانطور كه پيشتر بيان شد، نقل قول چند انسان مورد اعتماد از يک نفر، آن هم در مواردي به طور فراوان و پُر شمار، نشان از اعتماد آنان نسبت به آن فرد مي باشد.

۱-۱: از جمله اين افراد، محمد بن ابي عبد الله کوفي است که جلالت قدر او از نگاه نجاشي و شيخ طوسي رحمة الله عليه در همين نوشتار گذشت. البته در سند زيارت جامعه، محمد بن ابي عبد الله کوفي با يک واسطه از موسي بن عمران نقل مي کند اما در دهها مورد ديگر، راوي مستقيم و بدون واسطه از موسي بن عمران است.

نکته قابل توجه آنکه نجاشي بعد از آنکه محمد بن ابي عبد الله کوفي را توثيق مي کند، مي گويد او از افراد ضعيف روايت نقل مي کند [أنه روي عن الضعفاء]. اين سخن نجاشي لطمه­اي به وثاقت موسي بن عمران وارد نمي کند و نمي توان گفت که احياناً موسي بن عمران از جمله افراد ضعيف است که محمد بن ابي عبد الله کوفي از او نقل کرده است، چرا که اين مطلب را درباره کسي که محمد بن ابي عبد الله کوفي روايات اندکي از او نقل کرده، چه بسا بتوان پذيرفت اما درباره موسي بن عمران نمي توان پذيرفت زيرا به طور طبيعي اگر اين فرد نزد محمد بن ابي عبد الله فردي ضعيف و غير قابل اعتماد مي بود، هيچگاه دهها روايت از او نقل نمي کرد.

۲-۱: تعدادي از روايات موسي بن عمران توسط محمد بن موسي بن متوکل، به دست ما رسيده است. وثاقت محمد بن موسي بن متوکل بر پايه مطالب ذيل ثابت است: مطلب نخست: شيخ صدوق ره روايات فراوان از او در کتابهاي گوناگونش نقل مي کند. گذشت که کثرت نقل صدوق رحمة الله عليه از يک نفر، نشان از اعتماد و تاييد او نسبت به آن فرد است.

مطلب دوم: علامه حلي رحمة الله عليه در کتاب رجالي خود "خلاصه الاقوال" حکم به وثاقت او نموده است.

الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاى۷۲۶هـ) خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، ص ۲۵۱، تحقيق: فضيلة الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷هـ.

مطلب سوم: سيد بن طاووس رحمة الله عليه وثاقت او را مورد اتفاق مي داند. آيت الله خويي رحمة الله عليه در اين باره مي گويد:

ادعى ابن طاووس في فلاح السائل عند ذكر الرواية عن الصادق عليه السلام "أنه ما أحب الله من عصاه" الاتفاق على وثاقته فالنتيجة أن الرجل لا ينبغي التوقف في وثاقته.

سيد بن طاووس در کتاب فلاح السائل آنگاه که روايت امام صادق عليه السلام "أنه ما أحب الله من عصاه" را آورد، ادعاي اتفاق بر وثاقت مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ، نمود. بنا بر اين شايسته نيست در وثاقت او توقف کنيم.

الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحديث ج ۱۸ ص ۳۰۰، الطبعة الخامسة، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م

۳-۱: محمد بن إسماعيل برمكي هم همانطور که در سلسله سند زيارت جامعه ملاحظه نموديد، راوي مستقيم موسي به عمران به شمار مي رود. پيشتر گذشت که وي از ديدگاه افرادي مانند نجاشي و علامه حلي رحمة الله عليه فردي مورد اعتماد است.

قرينه دوم بر وثاقت موسي بن عمران، روايات برجاي مانده از اوست. بسياري از روايات که موسي بن عمران در آن وجود دارد، روايات اعتقادي و معارفي است. با بررسي اين روايات به راحتي مي توان گفت که او داراي عقيده­اي مستقيم و معرفت شناسي محکم بوده است.

نگ: في رحاب الزيارة الجامعة الكبيرة، آيت الله سند، ص ۲۰ - مؤلف، تعدادي از اين دست روايات را ذيل عنوان " متون رواياته في المعارف " گزارش مي کند.

قرينه سوم بر وثاقت موسي بن عمران، درخواست او از امام هادي عليه السلام است. عده­اي از عالمان از جمله آيت الله سند، بر اين اعتقادند که درخواست او از امام هادي عليه السلام تا آنکه متني کامل به او آموزش دهد تا با خواندن آن بتواند همه امامان عليهم السلام را زيارت کند، خود مي تواند نشان از جايگاه بلند اين راوي و معرفت او به مقام اهل بيت عليهم السلام داشته باشد. قابل توجه آنکه امام عليه السلام درخواست او را اجابت نمود و منشور بلند امامت را در قالب زيارت­نامه فوق به او آموخت.

بر پايه آنچه گذشت، دانستيم که سلسله سند زيارت جامعه بر اساس قواعد دانش رجال، قابل قبول است. تنها راوي مورد بحث، موسي بن عمران نخعي است که وثاقت و اعتبار او با توجه به قرائن و شواهد گوناگون ثابت است.

قرائن و شواهد صدور زيارت جامعه کبيره

به طور کلي مباحث مربوط به دانش رجال و بحثهاي سندي به جهت کشف و احراز صدور روايت از اين طريق است. اصل اين بحث، موضوعيت ذاتي ندارد بلکه طريقت دارد و ارزش آن به اين است که راهي براي اطمينان به صدور حديث از معصوم عليه السلام است. بنا بر اين؛ از هر راهي که اين اطمينان حاصل شود، کفايت مي کند و آن روايت قابل پذيرش است. حال سبب اطمينان، عدالت راوي يا وثاقت او باشد يا مثل آنکه متن روايت به گونه­اي باشد که صدور آن از غير معصوم ممکن نباشد و يا هر راه ديگر.

اقتباس به همراه کمي تغيير از کتاب اَدب فِناي مقربان، [شرح زيارت جامعه]، آيت الله جوادي آملي، ص ۸۷ الي ۸۸.

اصولاً از نظر محدثان متقدم امامي، معيار صحت احاديث، وثوق صدوري بوده نه وثوق سندي و اگر به صحت صدور يک حديث اطمينان مي يافتند، ديگر بررسي سند مطرح نبود.

به هر حال؛ اگر شواهد و قرائن به اندازه­اي باشد که اطمينان به صدور اين روايت از امام هادي عليه السلام بياورد، حتي اگر فرضاً زيارت جامعه داراي سند معتبري نباشد، لطمه­اي به اتقان و اعتبار آن وارد نمي شود و مي توان اين زيارت­نامه را به معصوم عليه السلام نسبت داد و از آن بهره گرفت.

در ادامه شواهدي را که در احراز صدور زيارت جامعه کبيره از امام هادي عليه السلام، وجود دارد مورد بررسي قرار مي دهيم.

يکم: وجود زيارت جامعه در من لايحضره الفقيه و تهذيب الاحکام

شيخ صدوق رحمة الله عليه شخصيتي است که به شدت با غلو مبارزه مي کند. اين امر نزد اهل فن روشن است. از سوي ديگر؛ او به گفته شيخ طوسي رحمة الله عليه که در همين نوشتار بيان کرديم، نسبت به رجال آگاه و نقد كننده اخبار و روايات است.

حال چنين شخصيتي با آن فضاي فکري در کنار احاطه­اي که نسبت به روايات دارد، بخشي از زيارت جامعه کبيره را با آن مضامين بلندي چون وساطت ائمه عليهم السلام در رزق و ديگر مقامات بسيار بلند مرتبه آنان، در مطلع کتاب فقهي­اش «المُقنع» ذكر مي كند، علاوه بر آن، تمامي اين زيارت را در كتاب «عيون اخبار الرضا عليه السلام» و كتاب «من لا يحضره الفقيه» که يکي از کتابهاي اربعه اماميه و يکي از مهمترين منابع استنباط در مذهب شيعه دوتزده امامي به شمار مي رود، نقل مي كند. نكته قابل توجه آنکه؛ صدوق رحمة الله عليه در مقدمه کتاب «من لا يحضره الفقيه» مي فرمايد:

«ولم أقصد فيه قصد المصنّفين في إيراد جميع ما رووه؛ بل قصدت فيه إلى إيراد ما أُفتي به وأحكم بصحّته وأعتقد فيه أ نّه حجّة فيما بيني وبين ربّي ـ تقدّس ذكره وتعالت قدرته ـ وجميع ما فيه مستخرج من كتب مشهورة عليها المعوّل وإليها المرجع».

الصدوق،ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى۳۸۱هـ)، من لا يحضره الفقيه، ج ۱ صص ۲-۳، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

من همانند ديگر نويسندگان قصد نكرده ام كه تمامي رواياتي را كه يافته ام، نقل نمايم بلكه احاديثي را بيان نموده ام كه بر اساس آن فتوا داده و صحت آن را تاييد مي كنم و معتقدم كه بين من و خداي بلند مرتبه ي قادر، حجت مي باشد. تمامي احاديثي را كه در اين كتاب آورده ام از كتابهاي مشهوري نقل نموده ام كه مورد اعتمادند و از كتابهاي مرجع [مورد عالمان ديني] هستند.

علاوه بر آنکه، روايت فوق، در تهذيب الاحکام شيخ طوسي رحمة الله عليه به عنوان يکي ديگر از کتابهاي اربعه اماميه هم به ثبت رسيده است. اگر چه مؤلف تهذيب روايت را از صدوق رحمة الله عليه نقل مي کند، اما بايد توجه داشت که انتخاب اين روايت و ثبت آن در اين کتاب مهم، در جاي خود، درخور توجه است.

بنا بر اين؛ ثبت زيارت جامعه در دو کتاب از کتابهاي اربعه [پراهميت ترين کتاب‌هاي حديثي نزد شيعه اثني عشري]، به ويژه من لا يحضر ه الفقيه شيخ صدوق رحمة الله عليه، قرينه مهم و درخور توجهي براي اعتبار و اتقان اين زيارت به شمار مي رود.

در پايان، سخن برخي محققان درباره اعتبار اين روايت را مي آوريم:

«از نظر مـحدثان سـد‌ه‌هاي چهارم و پنجم مانند: كليني، صدوق، شيخ طوسي رحمة الله عليهم که حديث را فقط به صحيح‌ و غيرصحيح تقسيم مي‌کرده‌اند، ظاهراً زيارت جامعه کبيره صحيح‌ يا‌ مقبول بـه شـمار مي‌آمده است. زيرا آنان در آن روزگـار بـه سـبب نزديکي به زمـان مـعصومين عليهم السلام قراين مرجحه‌اي در اخـتيار داشـته‌اند يا اين‌ زيارت‌ را در اصول و کتابهاي‌ معتبري که در اختيارشان بوده است ديده و بدان اعتماد کـرده‌اند»

پژوهشي درباره زيارتهاي جامعه، مجله: مطالعات اسلامي » زمستان ۱۳۸۲ - شماره ۶۲، سيد کاظم طباطبايي ص ۱۲۷.

دوم: استناد عالمان امامي به زيارت جامعه

فقراتي از زيارت جامعه کبيره و در مواردي تمام آن، در بسياري از ميراث علمي اماميه، به چشم مي خود. از باب نمونه عده­اي از فقهاء لابه لاي مباحثشان به زيارت جامعه استناد يا استشهاد نمودند. بديهي است استناد يا استشهاد اين دانشمندان به نوبه خود مي تواند قرينه­اي بر اعتبار اين زيارت به حساب آيد.

ملا محسن فيض کاشاني رحمة الله عليه متن زيارت جامعه را در " باب ما يجزي من القول عند زيارة جميع الأئمة والقول البليغ في ذلك " از کتاب الوافي، مي آورد.

الفيض الكاشانيلإ الوافي، ج ۱۴ ص ۱۵۶۵، مكتبة الامام أمير المؤمنين علي (ع) العامة – أصفهان.

شيخ انصاري رحمة الله عليه مي نويسد:

والكلام في الخوارج يظهر ممّا ذكرنا في الناصب فإنّهم أشدّ النواصب مضافاً إلى إطلاق « المشرك » عليهم في بعض الأخبار كما في الزيارة الجامعة: ومن حاربكم مشرك.

از آنچه که درباره نواصب گفتيم، سخن درباره خوارج روشن است. آنها سخت­ترين نواصب­اند علاوه بر آنکه در برخي اخبار بر آنها مشرک اطلاق شده است. همانند آنچه که در زيارت جامعه آمده است: ومن حاربكم مشرك.

الشيخ الأنصاري، كتاب الطهارة، ج ۵ ص ۱۴۹، الناشر : مجمع الفكر الإسلامي

آيت الله خويي رحمة الله عليه هم به مناسبت برخي احکام فقهي، به دو فقره "وَ مَنْ‏ جَحَدَكُمْ‏ كَافِر وَ مَنْ‏ وَحَّدَهُ‏ قَبِلَ عَنْكُم" از زيارت جامعه استناد مي کند

السيد الخوئي، مصباح الفقاهة، ج ۱ ص ۵۰۴، الناشر : مكتبة الداوري - قم

سوم: وجود شرح­هاي فراوان پيرامون زيارت جامعه

درباره زيارت جامعه كبيره شروح فراواني نوشته شده است. چه بسا بتوان گفت كمتر زيارتي باشد كه تا اين اندازه بر آن شرح نوشته شده باشد. شيخ آقا بزرگ تهراني رحمة الله عليه تعدادي از شرح­هائي را كه بر اين زيارت نوشته شده در كتاب «الذريعه الي تصانيف الشيعه» آورده است. اين حجم از اهتمام علماء نسبت به اين زيارت­نامه، مي تواند شاهد ديگري بر اعتبار آن نزد اين دانشمندان باشد.

چهارم: معارف بلند زيارت­ جامعه

عده­اي، الفاظ فصيح، اسلوب ادبي و معارف بلند زيارت­ جامعه را شاهدي ديگر بر درستي اين زيارت­نامه و موجب بي نيازي از بحثهاي سندي آن دانستند.

علامه مجلسي رحمة الله عليه مي فرمايد:

الزيارة نفسها شاهد عدل على صحتها.

متن ايـن زيارت خود شاهدي عادل بر درستي آن است.

علامح مجلسي، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏۹، ص: ۲۴۸، الناشر : مكتبة آية الله المرعشي - قم

در ميان معاصران هم آيت الله جوادي در اين باره مي نويسد:

متن زيارت جامعه کبيره به گونه­اي است که هر منصفي صدور اين معارف بلند را از غير معصوم محال عادي مي داند افزون بر آنکه خطوط کلي آن را با خطوط کلي معارف قرآن کريم، که مرجع نهايي در بررسي روايات است، هماهنگ مي بيند و اين، چيزي است که ما را از بحث سندي آن بي نياز مي کند.

اَدب فِناي مقربان [شرح زيارت جامعه] آيت الله جوادي آملي، ص ۸۷ و ۸۸.

پنجم: هماهنگي زيارت جامعه با ساير روايات

اگر روايتي حتي با فرض نداشتن سند معتبر، نظائر آن، در ديگر متون حديثي يافت گردد، به نوبه خود شاهدي بر درستي اين روايت خواهد بود.

متن زيارت جامعه از اين قبيل است. بسياري از فقرات آن مانند: «السلام عليكم يا أهل بيت النبوة وموضع الرسالة ... وسلالة النبيين وصفوة المرسلين وعترة خيرة رب العالمين. السلام أئمة الهدى و... ورثة الأنبياء و ...،» امري بديهي و غير قابل تشکيک است.

پاره­اي ديگر از فقرات زيارت جامعه هم که برخي آن را غلو آميز دانستند، در بسياري از متون حديثي به چشم مي خورد تا آنجا که مي توان براي اين فقرات تواتر معنوي را ادعا نمود.

لازم است بدانيم؛ ائمه عليهم السلام به شدت با غلو مبارزه مي کردند و شيعيان را از آن نهي مي نمودند.. بنا بر اين؛ اگر روايتي، و لو به ظاهر غلو آميز باشد، اما در کلمات متعدد معصومان عليهم السلام آن هم در حد تواتر معنوي، رسيده باشد, نمي توان آن را ناديده گرفت و خود نشان از غلو آميز نبودن مضمون آن روايت دارد.

فقراتي از زيارت جامعه مانند: «وَ بِكُمْ‏ يُنَزِّلُ الْغَيْث ... مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُم‏»، از اين دسته­اند. در حالي که با مراجعه به متون حديثي، همين مضامين در قالب عباراتي چون:

بِنَا يَنْزِلُ غَيْثُ‏ السَّمَاءِ

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين ، كمال الدين و تمام النعمة، ص ۲۰۲ ناشر:‌ اسلامية ـ تهران‏.

وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْث

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق، الكافي، ج ۴ ص ۵۷۷، ناشر: اسلاميه‏.

و الفاظي مانند: «بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه‏، وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّهُ»، بازتاب دارد. التوحيد - الشيخ الصدوق - ص ۱۵۲، الناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.

بنا بر اين؛ هم­نواختي فقرات زيارت جامعه با ساير متون حديثي، شاهدي ديگر بر صدور اين زيارت از امام هادي عليه السلام است.

در پايان، ذکر‌ اين‌ نکته نيز خالي از فايده نيست که مجلسي اول رحمة الله عليه در شـرح «من لا‌ يحضره‌ الفقيه»‌ تـجربه‌اي را کـه در مكاشفه دربارة زيارت جامعه و فضيلت آن‌ برايش‌ حاصل شده است گزارش کرده و آن را از مؤيدات و مرجِّحات‌ اين‌ زيارت‌ شمرده است. ايشان مكاشفه ي خود را چنين گزارش مي دهد:

عند ما كنت في رواق عمران جالسا إني بسر من رأى ورأيت مشهدهما في نهاية الارتفاع والزينة ورأيت على قبرهما لباسا أخضر من لباس الجنة لأنه لم أر مثله في الدنيا ورأيت مولانا ومولى الأنام صاحب العصر والزمان عليه السلام جالسا ، ظهره على القبر ووجهه إلى الباب فلما رأيته شرعت في هذه الزيارة بالصوت المرتفع كالمداحين فلما أتممتها قال صلوات الله عليه نعمة الزيارة.

زماني كه در رواق «عمران» در [حرم امام هادي و امام حسن عسكري عليهما السلام] در سامرا نشسته بودم، مرقد آن دو امام بزرگ را در نهايت رفعت و زيبايي ديدم، ديدم كه بر قبرشان پوششي سبز رنگ از پوشش هاي بهشتي است [بدين دليل فهميدم بهشتي است كه] همانند آن را در نيا نديده بودم؛ در اين هنگام حضرت صاحب العصر و الزمان امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را ديدم كه پشت به قبر و رو به درب حرم نشسته بودند، به محض اينكه ايشان را ديدم، با صداي بلند همانند مداحان شروع به خواندن همين زيارت [جامعه كبيره] نمودم، زماني كه قرائت زيارت تمام شد، حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف فرمودند، اين زيارت خيلي خوبي است.

او پس از گزارش آن مکاشفه مي‌نويسد:

«لا شك لي أن هذه الزيارة من أبي الحسن الهادي سلام الله عليه بتقرير الصاحب عليه السلام وأنها أكمل الزيارات وأحسنها».

نتيجه اينکه با تأييد‌ صـاحب‌ الامر‌ عليه السلام [در مكاشفه]، مرا ترديدي نيست که اين زيارت از حضرت ابوالحسن امام هادي سلام‌الله‌ عليه‌ است و آن کامل‌ترين و بهترين زيارتهاست.

مجلسي، محمد تقي، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ج‏۵، ص: ۴۵۲، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور

البته ناگفته پيداست که‌ مكاشفه تجربه‌اي شخصي است‌ و نمي توان در مقام نفي‌ و اثـبات چـيزي بدان تمسک و استدلال کرد. هر چند براي شخصي که چنين‌ چيزي‌ را تجربه کرده است اطمينان‌ بخش‌ و حجت مي باشد.

جمع بندي

فرجام‌ سخن اينکه از رهگذر‌ دانش رجال و بررسي سند، همچنين کنار هم قرار دادن شواهد و قراين، مي توان نتيجه گرفت که زيارت جامعه کبيره هم از منظر وثوق سندي و هم از نگاه وثوق صدوري، صحيح و كاملا مورد قبول مي باشد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي ولي عصر (عج)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت