درباره ما

نظر وهابیت در باره نذر چیست ؟
کد سؤال: ۱۰۲۸۸عقاید شیعه و پاسخ به شبهات آن » نذر برای غیر خدا
تعداد بازدید: ۸۱۶
نظر وهابیت در باره نذر چیست ؟

سؤال كننده : ع.م

پاسخ :

پاسخ شما را با توجه به مطالب فصل نهم كتاب روافد الايمان حجة الاسلام والمسلمين طبسي ذكر مي نماييم :

نظر وهابيت در مورد نذر براي غير خدا :

وهابيون نذر براي غير خدا را حرام دانسته وآن را شبيه نذر براي بت ها مي شمارند و مي گويند اين كار از غلو و بزرگ دانستن كسي كه براي او نذر شده است ، سرچشمه مي گيرد .

۱- قصيمي مي گويد :

«إنها من شعائر الشيعة الناشئة عن غلوّهم في أئمتهم وتأليههم لعلي وولده»

الصراع بين الوثنية ۱: ۵۴

اين كار از خصوصيات شيعه است كه منشا آن غلو ايشان در مورد ائمه شان و خدا دانستن علي و اولاد اوست

۲ ـ ابن تيميه مي گويد :

«قال علمائنا لايجوز أن يُنذر لقبر ولا للمجاورين عند القبر شيئاً من الأشياء ، لا من درهم ولا من زيت ، ولا من شمع ، ولا من حيوان ولا غير ذلك ،كلّه نذر معصية ، وقد ثبت في الصحيح: من نذر أن يطيع الله فليطعه ، ومن نذر أن يعصي الله فلا يعصه»

مجموع الفتاوي ابن تيميه ج۲۷/ص۷۷ و رسالة زيارة القبور ص۲۷

علماي ما گفته اند كه جايز نيست كه براي قبر و يا كساني كه در كنار آن هستند چيزي را نذر كند ؛ نه پولي و نه روغني و نه شمعي و نه حيواني و نه غير آن ؛ تمامي اينها نذر عملي خلاف شرع است ؛ و در روايت صحيح آمده است : هركس نذر كرده كه است كه خدا را اطاعت كند پس بايد او را اطاعت كند و هركس كه نذر كرده خدا را عصيان كند ، از او سرپيچي نكند .

و شهرستاني از وي نقل مي كند كه گفته است :

«وإذا كان الطلب من الموتي ـ ولو كانوا أنبياء ـ ممنوعاً خشية الشرك ، فالنذر للقبور ، أو لسكّان القبور نذر حرام باطل يشبه النذر للأوثان ومن اعتقد أنَّ في النذر للقبور نفعاً أو أجراً فهو ضال جاهل»

الملل والنحل: ۲۹۱

وقتي كه خواسته از مردگان - حتي اگر انبيا باشند - به خاطر ترس از شرك حرام باشد ، پس نذر براي قبور يا براي كساني كه در كنار آنها هستند نيز نذر حرام و باطل است و شبيه نذر براي بت هاست ؛ و هركس كه اعتقاد داشته باشد كه نذر براي قبور فايده يا ثوابي دارد او گمراه و جاهل است .

رد نظر وهابيت و پاسخ به آن : ۱- مراد از نذر

معني نذر آن است كه انسان خود را متعهد به پرداخت چيزي معين ، در صورت تحقق هدف و برآورده شدن مقصود كند و بگويد :«براي خدا بر گردن من است كه اگر چنين شد فلان كار را انجام دهم » و اين همان نذر شرعي است .

و به همين جهت است كه مي بينيم تمام فقهاي شيعه شرط تحقق نذر را استعمال كلمه (الله) در صيغه نذر مي دانند . مرحوم صاحب جواهر در اين زمينه مي فرمايند :

يجب في صيغته التي هي سبب الالتزام أن يقول : « لله علي » بمعني عدم انعقاد النذر لو جعل الالتزام لغير الله من نبي مرسل أو ملك مقرب.

جواهر الكلام ج ۳۵ ص ۱۷۲

واجب است در صيغه نذر - كه سبب ملتزم شدن به آن مي شود - بگويد «براي خداست بر گردن من» ؛ به اين معني كه اگر براي غير خدا مانند پيامبري يا فرشته مقربي نذر كند صحيح نمي باشد .

پس وقتي كه مي گويد : «براي فلان نذر كردم» در واقع كلام خود را خلاصه كرده مجاز به كار برده است ؛ زيرا معني آن اين است كه : « براي خدا نذر كردم كه كاري انجام دهم كه ثوابش براي فلاني باشد »

و بنا بر اين مراد از نذر براي اموات در واقع نذر براي خداوند است و اهداي ثواب آن به صاحب قبر ؛ نه اين كه نذر براي صاحب قبر صورت گرفته باشد ؛

وعلت نذر در اين موارد ، نذر كردن صدقه دادن و هديه دادن ثواب آن به پيغمبر يا ولي او يا نيكان است ، و مقصود از آن تقرب به مرده به سبب نذر براي او نيست ؛ بلكه مقصود تقرب به سوي خداست ؛ چگونه انسان قصد قربت به مرده اي را بكند با اينكه مي داند او از دنيا رفته و نمي تواند از اين نذر سودي ببرد ، نه مي تواند غذاي نذري را بخورد و نه مي تواند از آن اگر پول باشد استفاده كند و نه اگر لباس باشد آن را بپوشد .

پس بهتر آن است كه بي جهت ديگران را تكفير نكرده و با فتواهاي بدون مدرك به ايشان هجوم نياوريم ؛ و بلكه واجب است كه عمل مسلمان را حمل بر صحت كرده و تا مقدار امكان به ايشان تهمت نزد.

۲- جواز صدقه دادن از طرف مردگان در نظر اهل سنت :

حال كه مقصود شيعيان از اين نذر ها مشخص شد كه ايشان تنها نذر را براي خدا انجام مي دهند و مقصود از بردن نام مرده در نذر فرستادن ثواب نذر براي وي است ، نظر اهل سنت را در مورد فرستادن ثواب كارهاي نيك براي اموات مورد بررسي قرار مي دهيم :

عزامي شافعي مي گويد :

«من استخبر حال من يفعل ذلك من المسلمين وجدهم لا يقصدون بذبائحهم ونذورهم للأموات إلاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها لهم .

وقد علموا ان اجماع أهل السنّة منعقد علي أن صدقة الأحياء نافعة للأموات واصلة إليهم ، والأحاديث في ذلك صحيحة مشهورة: ۱ ـ منها ما صحَّ عن سعد، انه سأل النبي(صلي الله عليه وآله) ، قال: يا نبي الله ان اُمّي افتلتت (أي ماتت) وأعَلْمُ أنها لو عاشت لتصدقت أفإن تصدَّقتُ عنها أينفعها ذلك؟ قال: نعم . فسأل النبيِّ: أيُّ الصدقة أنفع يارسول الله(صلي الله عليه وآله) ؟ قال: الماء ، فحفر بئراً وقال : هذه لاُمّ سعد»

فرقان القرآن : ۱۳۳.

هركس كه حال كسي كه از مسلمانان اين كار را انجام مي دهد ، مورد مطالعه قرار دهد در مي يابد كه ايشان از نذر و قرباني خويش براي مردگان غير از صدقه دادن از ايشان و فرستادن ثوابش براي آنها قصدي ندارند .

و دانسته شده است كه اجماع اهل سنت بر اين مطلب است كه صدقه زندگان براي مردگان سود داشته و به ايشان مي رسد ؛ و روايات در اين زمينه بسيار مشهور هستند . ۱- روايتي كه از سعد رسيده است كه از رسول خدا سوال كرد و عرضه داشت : مادر من از دنيا رفته است و مي دانم كه اگر زنده مي ماند صدقه مي داد ؛ آيا اگر از جانب او صدقه بدهم به او سودي مي رسد؟ پاسخ دادند : آري .

پس سوال كرد : كدام صدقه فايده اش بيشتر است اي رسول خدا . حضرت فرمودند : آب .

پس چاهي كنده و گفت : اي براي مادر سعد است .

و ابن تيميه و اتباع او به خطا رفته اند كه ادعا كرده اند اگر مسلماني بگويد اين نذر براي رسول خدا يا براي ولي است اين مانند آن است كه بگويد : اين نذر براي خداست و مقصود از كلمه "براي" در هر دو غايت و نتيجه باشد . ايشان به اشتباه رفته و يا خود را به اشتباه زده اند زيرا مقصود از "براي" در نذر براي مردگان و ... تعيين جهت مصرف است ، نه مقصود .

وي در ادامه مي افزايد :

« اللام في هذه لاُم سعد هي اللام الداخلة علي الجهة التي وجّهتْ إليه الصدقة لا علي المعبود ، المتقرّب إليه ، وهي كذلك في كلام المسلمين ، فهم سعديون لا وثنيون ، وهي كاللام في قوله تعالي:" انّما الصدقات للفقراء" سورة التوبة : ۶۰. » .

فرقان القرآن: ۱۳۳ .

حرف " لام " در عبارت " لأم سعد" ( يعني براي مادر سعد) لامي است كه جهت را معين مي كند ؛ يعني همان جهتي كه صدقه را براي آن قرار داده است ؛ ونه براي تعيين معبودي كه به سوي او تقرب جسته مي شود . در كلام مسلمانان نيز همين طور است ؛ ايشان خدا را مي پرستند و بت پرست نيستند .

اين لام مانند لام در كلام خداوند است كه فرموده است : " بدرستيكه صدقات براي فقراء است " سوره توبه آيه ۶۰

۳- نظريه علماء اهل سنت در جواز نذر براي اموات

با اين مقدمات واضح شد كه حتي طبق نظر علماي اهل سنت نيز صدقه دادن براي اموات عملي نيك به شمار رفته و سيره همه مسلمانان است ؛ اما آيا ايشان نذر كردن براي اموات را نيز جايز مي دانند ؟ به سخنان ذيل توجه نماييد :

نظر سبكي از مشهورترين علماي اهل سنت :

او قاضي القضاة شافعي و شيخ الاسلام بود ؛ سيوطي در مورد او مي نويسد :

الإمام الفقيه المحدث الحافظ المفسر الأصولي النحوي اللغوي الأديب المجتهد ... شيخ الإسلام إمام العصر... وليس بعد الذهبي والمزي أحفظ منه

طبقات الحفاظ ج۱/ص۵۲۵ ش ۱۱۴۸

امام و فقيه و محدث و حافظ ( حافظ بيش از ۱۰۰۰۰۰روايت ) و مفسر و اصولي و نحوي و لغوي و اديب و مجتهد ... شيخ الاسلام و پيشواي زمان خويش ؛ بعد از ذهبي مزي كسي مانند او در حفظ روايات نبود .

وي مي گويد :

الكعبة والحجرة الشريفة قد علم حالهما الأول بالنص للحديث الوارد الذي قدمناه والثانية بالإلحاق به وبالقطع بعظمتهما

وفي كثير من البلاد غيرهما أماكن ينذر لهما ويهدي إليها وقد يسأل عن حكمها ويقع النظر في أنها هل تلحق بهذين المكانين وإن لم تبلغ مرتبتهما أو لا وقد ذكر الرافعي عن صاحب التهذيب وغيره أنه لو نذر أن يتصدق بكذا علي أهل بلد عينه يجب أن يتصدق به عليهم قال ومن هذا القبيل ما ينذر بعثه إلي القبر المعروف بجرجان فإن ما يجتمع منه علي ما يحكي يقسم علي جماعة معلومين وهذا محمول علي أن العرف اقتضي ذلك فنزل النذر عليه ولا شك أنه إذا كان عرف حمل عليه وإن لم يكن عرف فيظهر أن يجري فيه خلاف وجهين أحدهما لا يصح النذر لأنه لم يشهد له الشرع بخلاف الكعبة والحجرة الشريفة والثاني يصح إذا كان مشهورا بالخير وعلي هذا ينبغي أن يصرف في مصالحه الخاصة به ولا يتعداها والله أعلم

والأقرب عندي بطلان النذر لما سوي الكعبة والحجرة الشريفة والمساجد الثلاثة لعدم شهادة الشرع لها وإن من خرج من ماله عن شيء لها واقتضي العرف صرفه في جهة من جهاتها صرف إليها واختصت به والله تعالي أعلم انتهي

فتاوي السبكي ج۱/ص۲۸۴

كعبه و حجره شريفه حكمشان مشخص گرديد ؛ حكم كعبه با روايتي كه گذشت و حكم حرم رسول خدا به سبب يكي بودن حكم آن با كعبه و به سبب علم به عظمت هر دو .

و در بسياري شهرها اماكني است كه براي آن ها نذر مي شود و هدايايي براي آنها فرستاده مي شود . و گاهي عده اي در مورد حكم آنها سوال مي كنند و در اين مورد فكر مي كنند كه آيا آنها به كعبه و حرم رسول خدا در حكم ملحق مي گردند - اگر چه در رتبه به مقام آنها نمي رسند - يا خير ؛ و رافعي از صاحب تهذيب و غير او نقل كرده است كه اگر نذر كند كه مقداري براي اهل شهر خاصي صدقه بدهد بايد بر اهل همان شهر صدقه بدهد . و گفته است از همين قبيل است آنچه كه نذر مي شود كه به قبري معروف در گرگان فرستاده شود . پس بدرستيكه آنچه در نزد او جمع مي گردد - طبق آنچه نقل شده است - بر عده معيني تقسيم مي گردد . و اين عمل بر اين باب حمل مي گردد كه عرف چنين اقتضايي داشته به همين جهت نذر را بر (صدقه) به ايشان حمل مي گردانند . و شكي نيست كه اگر اين معني از جهت عرف درست باشد بايد نذر را بر همين جهت حمل نمود . اما اگر عرف چنين نگويد در آن دو نظر است :

اول : نذر درست نيست ، زيرا شرع اين مطلب را تاييد نكرده است ؛ بخلاف نذر براي كعبه و حجره شريفه ( قبر رسول گرامي اسلام )

دوم : اگر آن شخص معروف به نيكي باشد صحيح است ؛ و طبق اين نظر بايد نذر را در مصالح خاص به آن شخص مصرف نموده و در غير آن خرج نگردد .

و نزد من بطلان نذر در غير كعبه و قبر رسول خدا و مساجد سه گانه ( مسجد الحرام و مسجد النبي و مسجد الاقصي ) بهتر است ؛ زيرا در شرع دليلي براي صحت آن نيامده است ؛ و اگر مقداري از مال خويش را براي آن ها فرستاد ( نذر كرد ) و عرف مي گفت كه آن را در جهت خاصي كه به آن مربوط است مصرف كنند ، در همان راه خرج مي شود و به همان اختصاص پيدا مي كند .

وي صحت نذر براي قبر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را جزو مسلمات دانسته و در مورد قبر سايرين مي گويد اگر در عرف جهت مصرف خاصي داشته باشد اين نذر صحيح است .

نظر رافعي از بزرگترين علماي اهل سنت :

ذهبي در مورد او مي گويد :

والإمام الرافعي أبو القاسم عبد الكريم بن محمد بن عبد الكريم بن الفضل القزويني الشافعي صاحب الشرح الكبير إليه انتهت معرفة المذهب ودقائقه وكان مع براعته في العلم صالحا زاهدا ذا أحوال وكرامات ونسك وتواضع

العبر في خبر من غبر ج۵/ص۹۴

امام رافعي ... شناخت مذهب و نكات آن به او منتهي شد ؛ و جداي از تخصصش در علم صالحو زاهد و صاحب حالات و كرامت و تقوا و تواضع بود .

نظر وي و آنچه از صاحب تهذيب و غير او نقل مي كند در ضمن سخنان سبكي گذشت ؛ ابن حجز نيز در كتاب خويش اين مطلب را از وي نقل مي نمايد :

الفتاوي الفقهية الكبري ج۴/ص۲۸۶ باب الاضحية

نظر شيخ داوود بن السيد سليمان نقشبندي خالدي بغدادي متوفي ۱۲۹۹:

وي در ابتدا مي گويد :

«إنَّ المسألة تدور مدار نيّات الناذرين وإنّما الأعمال بالنيّات ، فإن كان قصد الناذر ، الميّت نفسه والتقرّب إليه بذلك ، لم يجز قولا واحداً ، وإن كان قصده وجه الله تعالي ، وانتفاع الأحياء بوجه من الوجوه ، وثوابه لذلك المنذور له الميت ، سواء عيِّن وجهاً من وجوه الانتفاع أو أطلق القول فيه . ويكون هناك ما يطَّرد الصرف فيه في عرف الناس من مصالح القبر أو أهل بلده أو مجاوريه أو الفقراء عامة أو أقرباء الميت أو نحو ذلك ، ففي هذه الصورة يجب الوفاء بالنذور .

وحكي القول بذلك عن الأذرعي ، والزركشي ، وابن حجر الهيثمي المكي ، والرّملي الشافعي ، والقباني البصري ، والرافعي ، والنووي ، وعلاء الدين الحنفي ، وخير الدين الرملي الحنفي ، والشيخ محمد الغزي ، والشيخ قاسم الحنفي» .

صلح الاخوان: ۱۰۲ ، رجوع شود به الغدير ۵: ۱۸۱ باب النذور لأهل القبور

مساله داير مدار نيت نذر كننده است ، زيرا ملاك كارها نيت آن هاست ؛ پس اگر قصد نذر كننده خود مرده و تقرب جستن به سوي او به وسيله اين نذر باشد ، قطعا اين كار جايز نيست .

و اگر قصد او تقرب به خداي متعال باشد و اينكه زندگان به نوعي از اين نذر بهره برده و ثوابش به آن مرده برسد - چه جهت خاصي براي مصرف بيان كند و يا چنين نكند اما در عرف روشي باشد كه براي آن خرج كنند ؛ مانند مصلحت قبر و يا اهل آن شهر و يا نزديكان آن قبر يا فقراء يا بستگان ميت - در اين صورت واجب است كه به نذر وفاء كنند .

وي بعد از اين مقدمه و نقل روايت ابي داوود (كه در بحث روايات خواهد آمد) مي افزايد :

«وأما استدلال الخوارج بهذا الحديث علي عدم جواز النذر في أماكن الأنبياء والصالحين زاعمين أنَّ الأنبياء والصالحين أوثان ـ والعياذ بالله ـ وأعيادٌ من أعياد الجاهلية ، فهو من ضلالهم وخرافاتهم وتجاسرهم علي أنبياء الله وأوليائه حتي سمّوهم أوثاناً .

وهذا غاية التحقير لهم خصوصاً الأنبياء فإنَّ من انتقصهم ولو بالكناية يكفِّر ولا تُقبل توبته في بعض الأقوال . وهؤلاء المخذولون بجهلهم ، يسمّون التوسّل بهم عبادة ، ويسمّونهم أوثاناً ، فلا عبرة بجهالة هؤلاء وضلالاتهم ، والله أعلم» .

اما استدلال كردن خوارج به اين روايت براي عدم جواز نذر در مكان هايي كه در آن انبيا و صالحين دفن هستند - العياذ بالله - به اين گمان كه انبيا و صالحين مانند بت و يا رسومات جاهليت هستند ، اين از گمراهي ايشان و خرافات ايشان و جرات پيدا كردن ايشان بر انبيا و اولياست كه ايشان را بت مي نامند .

و اين نهايت كوچك شمردن مقام انبيا است ؛ پس بدرستيكه هر كس مقام ايشان را حتي با كنايه كوچك شمارد كافر شده و طبق بعضي نظر ها توبه اش قبول نمي گردد . و اين كساني كه به خاطر گمراهي خويش در بيچارگي افتاده اند ، توسل به انبيا را پرستش ايشان ناميده و ايشان را بت به حساب مي آورند !!! پس نبايد جهالت ايشان و گمراهيشان را مهم دانست .

صلح الاخوان : ۱۰۹ .

مرحوم علامه اميني نيز در كتاب خويش بعد از نقل كلام خالدي مي فرمايند :

كما لا عبرة بجهالة ابن تيمية ومن لف لفّه وضلالاتهم .

الغدير ۵ : ۱۸۳ .باب النذور لاهل القبور

همانطور كه نبايد ناداني ابن تيميه و هركس كه روش او را در پيش گرفته است و نيز گمراهي ايشان را مهم دانست .

نظر شيخ سلامة قضاعي عزامي شافعي مصري :

عزامي شافعي نيز در اين زمينه گفته است :

« ... واغترّ بكلامه ـ أي ابن تيمية ـ بعض من تأخّر عنه من العلماء ، ممّن ابتلي بصحبته أو صحبة تلاميذه ، وهو منه تلبيس في الدين وصرف إلي معني لا يريده مسلم من المسلمين . ومن خبر حال من فعل ذلك من المسلمين ، وجدهم لايقصدون بذبائحهم ونذورهم للميتين من الأنبياء والأولياء إلاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها إليهم ، وقد علموا أن إجماع أهل السنّة منعقد علي أنَّ صدقة الأحياء نافعة للأموات واصلة إليهم ، والأحاديث في ذلك صحيحة مشهورة . .

فالنذر بالذبح وغيره للأنبياء والأولياء أمرٌ مشروع سائغ من سيرة المسلمين عامّةً من دون أي اختصاص بفرقة دون اُخري ... » .

فرقان القرآن : ۱۳۳ ، رجوع شود به الغدير ۵ : ۱۸۱ باب النذور لأهل القبور

به سبب سخنان ابن تيميه ، عده اي از علماي بعد از او گمراه شده اند ؛ از كساني كه يا با او مصاحبت داشته اند و يا با شاگردان او همراه شده اند .

وبعد هذه الأدلة والشواهد وكلمات أعلام السنة ، فهل يحق لابن تيمية وأتباعه الاصرار علي مزاعمهم والتفوّه بحرمة النذر لغير الله . و اين كار او سبب اشتباه در امر دين شده است و آن را( نذر را) به معني تفسير كرده اند كه هيچ يك از مسلمانان چنين كاري انجام نمي دهد . و هر كس كه مسلماناني را كه چنين كاري انجام مي دهند مورد امتحان قرار دهد مشاهده مي كند كه ايشان از اين قرباني ها و نذر هاي براي مردگان انبيا و اوليا جز صدقه از طرف ايشان و قرار دادن ثواب آن براي آنها قصدي ندارند . و همگان مي دانند كه اجماع اهل سنت است كه صدقه زندگان براي مردگان فايده داشته و به ايشان مي رسد و روايات در اين باب مشهور است .

پس نذر قرباني و غير آن براي انبيا و اوليا امري ديني و جايز است كه از روش همه مسلمانان بوده و اختصاص به مذهب خاصي ندارد .

با اين همه آيا سزاوار است كه ابن تيميه و اتباع او عده اي از مسلمانان را به خاطر عملي كه سيره همه مسلمانان است تكفير كرده و ايشان را متهم به نيتي بكنند كه هيچ كس ، چنين قصدي نمي نمايد؟

۳- آيا نذر كردن براي قرباني در جاي خاص در شرع نهي نشده است؟

شايد وهابيون اشكال بگيرند كه چون شما براي اين نذر مكان خاصي در نظر گرفته ايد اين نذر ، شبيه نذر براي بت ها مي شود و به همين جهت ما حكم به حرام بودن آن مي كنيم ؛

شبيه اين مطلب در كلام ابن تيميه ( كه در ملل و نحل نقل شده است ) موجود است ؛ وي علت حرمت را شباهت به كفار بيان مي كند ؛ در پاسخ مي گوييم :

روايات نذر :

در همين زمينه اهل سنت از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم رواياتي دارند كه دلالت بر صحت نذر مي نمايد :

۱- روايت از ثابت بن ضحاك از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم):

أنّ رجلا سأله أنّه نذر أن يذبح ببوانه ، فأتي رسول الله ، فأخبره فقال (صلي الله عليه وآله) : هل كان فيها وثنٌ من أوثان الجاهلية يُعبد؟ قالوا: لا .

قال: هل كان فيها عيد من أعيادهم؟ قالوا: لا ، قال رسول الله(صلي الله عليه وآله): أَوفِ بنذرك ، فانه لا وفاء لنذر في معصية الله ، ولا فيما لا يملك ابن آدم

سنن أبي داود ۳: ۲۳۸ ح۳۳۱۳ باب ما يؤمر به من الوفاء بالنذر

شخصي به نزد رسول گرامي اسلام آمده و سوال كرد كه نذر كرده است كه در بوانه قرباني دهد ( روستايي بعد از ينبع نزديك ساحل دريا | معجم البلدان ۱ ص ۵۰۵) حضرت سوال فرمودند : آيا در آنجا بتي از بت هاي جاهليت پرستيده مي شده است؟ عرضه داشتند : خير .

حضرت فرمودند : آيا آنجا محل مراسمي خاص از رسوم جاهليت بوده است ؟ عرضه داشتند : خير .

حضرت فرمودند : به نذرت وفا بنما ، پس بدرستيكه در راه سرپيچي خدا نبايد نذر كرد و نه در چيزي كه انسان آن را نمي تواند انجام دهد .

نووي در ذيل اين روايت مي گويد :

رواه أبو داود بإسناد صحيح علي شرط البخاري ومسلم.

المجموع ج۸/ص۳۵۸

ابو داود اين روايت را با سند صحيح طبق شروط بخاري و مسلم آورده است .

۲ ـ روايت از ميمونه از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم:

حدثنا علي بن عبد العزيز ثنا أبو نعيم ثنا عبد الله بن عبد الرحمن يعني بن كعب الطائفي عن يزيد بن مقسم عن ميمونة بنت كردم أنها كانت رديف أبيها فسمعت أباها يسأل النبي صلي الله عليه وسلم قال إني نذرت لأنحرن ببوانة فقال هل بها وثن أو طاغية تعبد قال لا قال أوف بنذرك

المعجم الكبير ج۱۹/ص۱۸۹ ش ۴۲۶

از ميمونه روايت شده است كه در پشت سر پدر خويش نشسته بود ؛ پس از پدرش شنيد كه از رسول خدا سوال فرمودند كه من نذر كرده ام در بوانه قرباني كنم ؛ پس حضرت فرمودند آيا در آنجا بت يا شيطاني پرستش مي شده است ؟ گفت : خير ؛ پس حضرت فرمودند : به نذرت وفا بنما .

أن أباها قال للنبي(صلي الله عليه وآله) : اني نذرتُ أن أذبح خمسين شاة علي بوانه ، فقال: هناك شيء من هذه النُصُب؟ فقال: لا . قال(صلي الله عليه وآله) : فأوفِ بنذرك ، فذبح تسعاً وأربعين وبقيت واحدة ، فجعل يعدو خلفها ويقول: اللهمّ أوفِ بنذري حتي أمسكها فذبحها .

معجم البلدان ۱: ۵۰۵ ذيل كلمه بوانة

پدر او به رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم) گفت : من نذر كرده ام كه پنجاه گوسفند در بوانه قرباني كنم ؛ حضرت فرمودند آيا در آنچا چيزي از بت ها نصب شده است؟

گفت : خير .

حضرت فرمودند : پس به نذرت وفا بنما ؛ پس ۴۹ گوسفند را قرباني نموده و يكي باقي ماند ؛ پس به دنبال آن يكي به راه افتاده و مي گفت : خدايا به نذر خود وفا مي نمايم تا اينكه گوسفند را گرفته و قرباني نمود .

شايد اين روايت با روايت ثابت بن ضحاك يكي باشد اگر چه در بعضي روايات با آن اختلاف دارد .

و ظاهرا علت سوال حضرت كه فرموده اند : آيا در آنجا بتي از بت هاي جاهليت پرستيده مي شده و آيا آنجا محل مراسمي از رسومات جاهليت بوده است از اين جهت است كه شايد اين نذر طبق رسوم جاهليت بوده است ؛ زيرا ايشان تازه از جاهليت دست برداشته و بسيار به آن نزديك بودند .

آيا شباهت با كفار سبب تكفير است ؟

يكي از عجايب آن است كه ابن تيميه مسلمانان را به سبب اين گونه نذر ها كافر مي داند ؛ با اين بيان كه عمل ايشان شبيه كارهاي كفار است !!!

اگر واقعا اين ملاك كافر شدن باشد ، اعمال ديگري نيز موجود است كه شبيه كارهاي مشركان است ؛ و مي توان از آن به مناسك حج و واجبات آن اشاره كرد ، كه در ظاهر بسيار شباهت به كارهاي مشركين دارد ؛ مانند طواف دور خانه كعبه و بوسيدن حجر الاسود و قرباني و ...

و نيز بايد به اين مطلب اضافه كنيم كه : ملاك و معيار نيت قلبي است و نه تشابه ظاهري . زيرا رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم فرمودند :

انّما الأعمال بالنيّات .

ملاك كارها نيت آن هاست .

۴- سيره و روش مسلمانان در نذر براي اموات :

حال كه فتاواي عده از بزرگان و علماي اهل سنت را در مورد نذر براي مردگان نقل نموديم ، به ذكر سيره و روش مسلمانان در اين مورد مي پردازيم :

نذر كردن قرباني و يا غير آن ، براي انبيا و اوليا اميري شايع بين مسلمانان بوده و در روش ايشان شناخته شده است . بدون اينكه اختصاص به گروهي داشته باشد ؛ و نذر كننده تنها در صورتي پاداش مي برد كه اين عمل وي براي خدا بوده و قرباني به نام خدا صورت گيرد .

خالدي مي گويد :

«بمعني أن الثواب لهم والمذبوح منذور لوجه الله كقول الناس: ذبحت لميتيّ بمعني تصدقتُ عنه وكقول القائل: ذبحت للضيف بمعني انه كان السبب في حصول الذبح»

صلح الاخوان: ۱۰۹ ، الغدير ۵: ۱۸۲ باب النذور لاهل القبور

به اين معني كه پاداش (قرباني و نذر) و ثوابش به ايشان ( اموات ) مي رسد و آنچه كه قرباني شده است با قصد قربت به خدا نذر شده است ؛ مانند اينكه مردم مي گويند : براي مرده ام قرباني كردم ؛ يعني از طرف او اين قرباني را صدقه دادم ؛ و يا اينكه مي گويند : براي مهمان قرباني كردم ؛ به اين معني كه او سبب انجام اين قرباني بوده است ( اما در هنگام ذبح نام خدا برده مي شود) .

براي اثبات اين مطلب سه شاهد از كتب اهل سنت بيان مي كنيم :

۱ ـ قبر بستي در مراكش .

۲ ـ قبر أحمد بدوي در طندتا .

۳ ـ قبر نذور در بغداد «قبر عبيد الله بن محمد بن عمر» .

الف) قبر البستي:

أحمد بن جعفر خزرجي أبو العبّاس بستي كه در مراكش ساكن شد و در آنجا در سال ۶۰۱هـ از دنيا رفت .

«قبره مزار مزاحم عليه مجرّب الإجابة ، زرته مراراً لاتحصي ، وجربتُ بركته مرّة ، وقال ابن الخطيب السلماني: . . ويبلغ وارد ذلك المزار في اليوم الواحد ثمانمائة مثقال ذهب عين ، وربّما وصل بعض الأيام ألف دينار ، وتُصرف كلّها في ذوي الحاجات المحتفين به من أهالي تلك الديار . . .»

نيل الابتهاج ۲: ۶۲ ، الغدير ۵ : ۲۰۴ باب بركة قبر احمد وجواره

قبر او محل زيارت و بسيار شلوغ و نيز محل استجابت دعاست . او را چندين بار زيارت كرده ام و بركت او را نيز امتحان نموده ام ؛ ابن خطيب سلماني مي گويد : ... پولي كه براي اين مزار در هر روز (از طرف مردم) داده مي شود ، هشتصد مثقال طلاي خالص است كه گاهي به هزار دينار نيز مي رسد ؛ و تمام آن خرج نياز منداني مي شود كه از اهالي آن منطقه در كنار اين حرم گرد آمده اند .

صاحب نيل الابتهاج در ادامه مي گويد :

. . . وإلي الآن ما زال الحال علي ما كان عليه في روضته من ازدحام الخلق عليها ، وقضاء حوائجهم ، وقد زرته ما يزيد علي خمسمائة مرّة وبت هناك ما ينيف علي ثلاثين ليلة ، وشاهدت بركته في الاُمور . .».

و تا كنون وضعيت اين حرم همانگونه است كه جمعيت زيادي از مردم در كنار اين حرم گرد آمدهخ و حاجات ايشان برآورده شده است ؛ من آنجا را بيش از ۵۰۰ مرتبه زيارت كردم و بيش از سي شب را در آنجا به صبح رساندم و از بركت او موارد بسياري مشاهده كرده ام .

ب) شيخ أحمد بن علي بدوي

"المتوفي ۶۷۵هـ . . دفن طندتا ، وجعلوا علي قبره مقاماً واشتهرت كراماته ، وكثرت النذور إليه ".

المواهب اللدنية ۵: ۳۴۶ . . شذرات الذهب ج۵/ص۳۴۶سنة ۶۷۵

او در سال ۶۷۵ از دنيا رفت ... در طندتا ( ظاهرا درست آن طنبذة است كه در نزديكي بهنسا در مصر يا در افريقا قرار دارد يا مقصود شهر طنطا از شهرهاي معروف مصر است معجم البلدان ۴ : ۴۲) و قبر او را محل عبادت قرار دادند و كرامت هاي او مشهور شده و نذر براي او بسيار گشت .

ج) قبر عبيد الله بن محمد بن عمر:

او از نسل علي بن حسين بن علي بن ابي طالب (امام سجاد) است . خطيب بغدادي مي گويد :

«باب البردان فيها جماعة من أهل الفضل وعند المصلّي المرسوم بصلاة العيد قبر كان يُعرف بقبر النذور ويقال: ان المدفون فيه رجلٌ من ولد علي بن أبي طالب(رضي الله عنه) يتبرّك الناس بزيارته ، ويقصده ذو الحاجة منهم لقضاء حاجته .

حدّثني القاضي أبو القاسم التنوخي: قال: حدّثني أبي ، قال: كنت جالساً بحضرة عضد الدولة(صاحب العراق ابن السلطان حسن بن بويه الديلمي: اُنظر سير أعلام النبلاء ۱۶: ۲۴۹ ، مات عام ۳۷۲ هـ . ودفن بالنجف الأشرف ) ونحن مخيمون بالقرب من مصلّي الأعياد في الجانب الشرقي من مدينة السلام نريد الخروج معه إلي همذان في أوّل يوم نزل المعسكر ، فوقع طرفه علي البناء الذي علي قبر النذور .

فقال لي: ما هذا البناء؟ فقلت: هذا مشهد النذور ، ولم أقل: قبره ، لعلمي بطيرته من دون هذا واستحسن اللفظة ، قال: قد علمتُ أنه قبر النذور وإنّما أردتُ شرح أمره . فقلت: هذا يقال إنّه قبر عبيدالله بن محمد بن عمر بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب ، ويقال: إنّه قبر عبيدالله بن محمد بن عمر بن علي بن أبي طالب وان بعض الخلفاء أراد قتله خفيةً فجعلت له هناك زبية وسيِّر عليها ، وهو لا يعلم فوقع فيها وهيل عليه التراب حيّاً ، وانّما شهر بقبر النذور لأنّه ما يكاد يُنذر له نذرٌ إلاّ صحَّ وبلَغ الناذر ما يريد . ولزمه الوفاء بالنذور ، وأنا أحدُ مَن نذر له مراراً لا اُحصيها كثرة نذوراً علي اُمور متعذرة فبلغتها ولزمني النذر فوفيت به . فلم يتقبل ـ عضد الدولة ـ هذا القول وتكلّم بما دل علي ان هذا انما يقع منه اليسير اتفاقاً فيتسوق العوام بأضعافه ويُسيِّرون الأحاديث فيه . فأمسكتُ فلما كان بعد أيام يسيرة ونحن معسكرون في موضعنا استدعاني في غدوة يوم وقال: اركب معي إلي مشهد النذور . فركبت وركب في نفر من حاشيته إلي أن جئت به إلي الموضع فدخله وزار القبر وصلّي عنده ركعتين سجد بعدهما سجدة ، أطال فيها المناجاة بما لم يسمعه أحد ، ثم ركبنا معه إلي خيمة وأقمنا أيّاماً ثمَّ رحل ورحلنا معه يريد همذان فبلغناها ، وأقمنا فيها معه شهوراً فلما كان بعد ذلك ، استدعاني ، وقال لي: ألستَ تذكر ما حدّثتني به في أمر مشهد النذور ببغداد؟ فقلت: بلي . فقال: اني خاطبتك في معناه بدون ما كان في نفسي اعتماداً لاحسان عشرتك . والذي كان في نفسي في الحقيقة أنَّ جميع ما يقال فيه كذب .

فلما كان بعد ذلك بمُدَيدَة ، طرقني أمرٌ خشيتُ أن يقع ويتمّ وأعملتُ فكري في الاحتيال لزواله ولو بجميع ما في بيوت أموالي وسائر عساكري ، فلم أجد لذلك فيه مذهباً ، فذكرت ما أخبرتني به في النذور لمقبرة النذور ، فقلت: لِمَ لا اُجرّب ذلك؟ فنذرت: إن كفاني الله تعالي ذلك الأمر أن أحمل لصندوق هذا المشهد عشرة آلاف درهم صحاحاً ، فلما كان اليوم جاءتني الأخبار بكفايتي ذلك الأمر ، فتقدّمت إلي أبي القاسم ـ كاتبه ـ أن يكتب إلي أبي الريان ، وكان خليفته ببغداد ـ يحملها إلي المشهد ، ثم التفت إلي عبدالعزيز ـ وكان حاضراً ـ فقال له عبدالعزيز: قد كتبتُ بذلك ونفذ الكتاب .

تاريخ بغداد ۱: ۱۲۳ باب ما ذكر في مقابر بغداد

دروازه بردان ، در آنجا عده اي از بزرگان مدفون هستند و در محل مرسوم براي نماز عيد قبري است كه به آن قبر نذور مي گويند . و گفته مي شود كه كسي كه در آنجا دفن است از نسل علي بن ابي طالب است كه مردم با زيارت او كسب تبرك مي كنند و حاجت مندان او را براي روا شدن حاجات زيارت مي نمايند .

قاضي ابو القاسم تنوخب به من خبر داد كه پدرش به او گفته است در بصره در حضور عضد الدوله ( پادشاه عراق و فرزند سلطان حسن بن بويه ديلمي - سير اعلام النبلاء ج ۱۶ ص۲۴۹) بودم و خيمه ما در نزديكي محل نماز عيد در سمت شرقي شهر سلام بود و مي خواستيم با او در اولين روزي كه لشكر به همذان وارد مي شود به آنجا برويم . پس نگاه او به ساختماني كه در آن قبر نذور است افتاد ؛ و به من گفت : اين بنا چيست؟ به او گفتم :اينجا مشهد نذور است ؛ و نگفتم قبر ؛ زيرا مي دانستم او كه او لفظ قبر را شوم مي داند . او نيز از كلام من خشنود شده و گفت : مي دانستم كه اينجا قبر نذور است اما مي خواهم براي من ماجراي او را شرح دهي . پس به او گفتم : گفته مي شود كه اينجا قبر عبيد الله بن محمد بن عمر بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب است ؛ و گفته مي شود كه قبر علبد الله بن محمد بن عمر بن علي بن ابي طالب است كه بعضي از پادشاهان مي خواست كه او را مخفيانه بكشد ؛ پس براي او در اينجا چاله اي كندند و در حالي كه وي با خبر نبود او را از روي آن عبور دادند ؛ پس در چاله افتاده و زنده زنده بر روي او خاك ريختند . و به اين جهت به قبر نذور مشهور گشته است ، زيرا هيچ نذري براي او صورت نمي گيرد مگر اينكه به اجابت رسيده و نذر كننده به خواسته اش مي رسد ؛ و من خود يكي از كساني هستم كه چندين بار براي او در كارهاي بسيار دشوار نذر كرده ام ، اما نذرم ادا شد و به آن وفا نمودم . اما عضد الدولة كلام من را قبول ننمود و چنان سخن گفت كه معلوم كند كه اين كار به ندرت و به صورت اتفاقي صورت مي گيرد اما عوام آن را چندين برابر كرده و در اين زمينه سخن ها گفته اند ؛ من نيز به او چيزي نگفتم ؛ بعد از چند روز كه ما در لشكرگاه بوديم من را خواسته و گفت : با من سوار شو تا به مشهد نذور برويم . من سوار شدم و عده اي نيز از همراهان او وي سوار شدند ؛ پس وارد مزار شده و آن را زيارت كرده و دو ركعت نماز در كنار آن خواند و بعد از آن سجده كرده و در سجده مشغول مناجات شد و به حدي مناجات كرد كه كسي نشنيده است . سپس سوار شديم و به خيمه بازگشتيم و چند روز ديگر نيز در آنجا مانديم . سپس او عزم سفر كرده ما نيز به همراه او به سمت همذان به راه افتاديم . بعد از رسيدن به همذان چند ماهي را در آنجا بوديم كه من را خواسته و گفت كه آيا به ياد مي آوري در مورد مشهد نذور بغداد به من چه گفتي؟ پاسخ دادم آري ؛ گفت : من در مورد مشهد نذور با تو - به خاطر آنكه از همراه نيكويي با من بوده اي - چيزي را گفتم كه با آنچه در دل من بود فرق مي كرد ؛ من در دل خود گمان داشتم كه تمام آنچه در مورد آنجا گفته مي شود دروغ است ( و نه بعضي از آن ) ؛ مدت زماني كه از اين قضيه گذشت مشكلي براي من پيش آمد كه ترسيدم اين مشكل پا گرفته و نيرومند شود . پس خواستم كه آن را با همه اموال و نيروي نظامي خويش حل كنم اما راهي براي آن پيدا نكردم ؛ پس آن چه در مورد مشهد نذور به من گفته بودي به يادم آمد ؛ پس گفتم چرا اين راه را امتحان نكنم ؛ پس نذر كردم كه اگر خداوند اين مشكل را از سر راه من بردارد ، ده هزار درهم براي ضريح اين حرم بفرستم و امروز به من خبر رسيد كه خداوند مشكل من را حل كرده است ؛ پس به نزد ابو القاسم - نويسنده نامه هاي او - رفتم تا به ابو ريان جانشين او در بغداد نامه بنويسد كه مبلغ نذر را به اين مشهد بفرستد . پس (كاتب) به عبد العزيز رو نمود (كه آيا چنين نامه اي بنويسد؟) ؛ پس عبد العزيز به او گفت من چنين دستوري داده ام و نامه را اجرا كرد .

بحث در مورد قرباني براي امام حسين عليه السلام :

يكي از شبهاتي كه در مورد بحث نذر و قرباني مطرح مي شود ، شبهه حرام بودن قرباني براي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و اهل بيت عليهم السلام است ؛ و عده اي به اين بهانه كه اين قرباني ها براي غير خداست و يا به با ذكر اين دروغ كه شيعيان در هنگام ذبح به جاي بسم الله نام امام حسين را مي برند ، اهل سنت را از شيعيان دور مي نمايند .

در مورد اين كه اين قرباني براي غير خداست پاسخ به طور كامل مطرح گرديد ؛ زيرا مشخص است كه شيعيان وقتي براي در عزاي سيد الشهدا و ائمه اطهار قرباني مي كنند همان نيتي را دارند كه اهل سنت آن را جايز مي دانند ؛ يعني نذر اين گوسفند براي خدا به اين قصد كه گوشتش را براي عزداران امام حسين عليه السلام بدهد و ثوابش به روح حضرت برسد .

و همگان مي دانند كه شيعيان در هنگام قرباني تنها و تنها نام خدا را مي برند . نه نام سيد الشهدا و ... را .

اما در بين مردم شايع كرده كه شيعيان در هنگام ذبح مي گويند باسم الله و اسم الحسين و يا كلماتي مانند اين ؛ و اين دروغ را بهانه اي براي نجاست قرباني شيعيان در عزاداري و حرمت خوردن از گوشت آن قرار داده اند . گرچه شيعيان چنين كاري نمي كنند اما باز براي تكميل بحث آنچه را علماي اهل سنت در كتب خود در اين زمينه آورده اند براي شما نقل مي نماييم :

وعلي هذا فإذا قال الذابح باسم الله واسم محمد وأراد أذبح باسم الله وأتبرك باسم محمد فينبغي أن لا يحرم

المجموع للنووي ج۸/ص۳۰۲

بنا بر اين اگر قصاب بگويد : بسم الله و اسم محمد و مقصود او آن باشد كه به اسم خدا ذبح مي كنم و اسم رسول خدا را براي تبرك مي آورم ، سزاوار است كه حرام نباشد .

ودر جاي ديگر نوشته است:

وعلي هذا إذا قال الذابح باسم الله وباسم محمد وأراد أذبح باسم الله وأتبرك باسم محمد فينبغي أن لا يحرم

وقول من قال لا يجوز ذلك يمكن أن يحمل علي أن اللفظة مكروهة لأن المكروه يصح نفي الجواز والإباحة المطلقة عنه

روضة الطالبين لنووي ج۳/ص۲۰۶

و بنا بر اين اگر قصاب بگويد بسم الله و اسم محمد و مقصودش هءن باشد كه به اسم خدا ذبح مي كنم و اسم رسول خدا را براي تبرك مي آورم سزاوار است كه حرام نباشد و اگر كسي بگويد اين كار جايز نيست ، ممكن است آن را براي اين حمل كنيم كه گفتن اين لفظ مكروه است ؛ زيرا در مورد مكروه مي توان گفت كه جايز نيست و مقصود آن باشد كه مباح نيست .

قال الرافعي فإن أراد أذبح بسم الله وأتبرك باسم محمد صلي الله عليه وسلم فينبغي أن لا يحرم ويحمل إطلاق من نفي الجواز عنه علي أنه مكروه لأن المكروه يصح نفي الجواز عنه

فتح الوهاب ج۲/ص۳۲۲

رافعي گفته است : اگر مقصود آن باشد كه با اسم خدا قرباني مي كنم و با اسم رسول خدا تبرك مي جويم سزاوار است كه حرام نباشد و كلام كسي كه گفته اين كار جايز نيست نيز بر كراهت حمل مي شود زيرا در مورد مكروه مي توان گفت كه جايز نيست و مقصود آن باشد كه مباح نيست .

با وجود اين كلمات از اهل سنت حتي اگر شيعيان بگويند باسم الله و اسم الحسين و مقصود ايشان قرباني كردن به اسم خدا و تبرك به اسم امام حسين عليه السلام باشد باز هم بايد گفت كه اين قرباني حلال بوده و مي توان از آن خورد و اگر در نيت قصاب هم شك داشته باشد باز بايد عمل او را حمل بر صحت نمايد و حكم بر صحيح بودن قرباني او و حلال بودن آن بنمايد ؛ و ادعاي حرام بودن اين قرباني تنها از كج خلقي صورت مي گيرد و گوينده اين سخنان تنها و تنها مي خواهد مردم را از فيض حضور در عزاداري امام حسين عليه السلام محروم بنمايد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت