درباره ما

چرا شیعیان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علی ولی الله » را میگویند؟
کد سؤال: ۱۰۲۸۲احکام فقهی »نماز »اذان و اقامه
تعداد بازدید: ۹۷۴
چرا شیعیان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علی ولی الله » را میگویند؟

سؤال كننده : Bamboo

پاسخ:

بسياري از شيعيان اين عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند ، در ابتدا بايد گفت كه اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند :

نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»:

در اين زمينه دو نظر موجود است :

۱- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت كه جزئي از نماز بوده و مستحب است .

۲- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است كه جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم كه استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر كسي نام ايشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وكسي در اين زمينه اشكال نگرفته است .

در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است كه هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد .

صاحب جواهر مي گويد:

« الا انه لا بأس بذكر ذلك لا علي سبيل الجزئية عملاً بالخبر المزبور ولا يقدح مثله في الموالاة و الترتيب، بل هي كالصلاة علي محمد عند سماع اسمه... بل لو لا تسالم الأصحاب لأمكن دعوي الجزئية بناء علي صلاحيّه العموم لمشروعية الخصوصية. و الامر سهل.»

جواهر الكلام ۹: ۸۷.

« ولي اشكالي ندارد ذكر شهادت سوم نه به عنوان جزئيت، بلحاظ عمل كردن به روايت احتجاج و اين معني شهادت سوم ضرري به موالات و ترتيب اذان و اقامه نمي زند، بلكه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنيدن اسم ايشان در اذان و بلكه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئيت نبود جا داشت ادعاي جزئيت آنرا مي كرديم، بنابراينكه عمومات صلاحيت دارند خصوصيت براي عبادت تشريع كنند.

و اگر كسي در فتواي عده اي از علما ديده شود كه حكم به تحريم آن كرده اند ، مقصود حكم به تحريم به نحو جزئيت بوده است ؛ يعني آن را نبايد به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون اين قصد ، اشكالي ندارد .

روايات بر جواز شهادت ثالثه : روايت اول :

روي القاسم بن معاوية قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : هؤلاء - أي السنة - يروون حديثا في أنه لما أسري برسول الله رأي علي العرش مكتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق ، فقال ( عليه السلام ) : سبحان الله ، غيّروا كل شئ حتي هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( عليه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الماء كتب في مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الكرسي كتب علي قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهكذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئيل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضين - إلي قضايا أخري ، فقال في الأخير : قال ( عليه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهو السواد الذي ترونه في القمر ، فإذا قال أحدكم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فليقل : علي أمير المؤمنين.

الاحتجاج : ۱۵۸

از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است كه :

به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي كنند كه وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد كه : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بكر صديق!!!

پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حركت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند كرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين كرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و ... پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است كه در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان كه يكي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله

و همانطور كه در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مكان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد .

تاييد اين مضمون در روايات اهل سنت :

در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم كه اين مضمون را تاييد مي نمايد :

روايت اول :

عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الي السماء إذا علي العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .

الدر المنثور سيوطي ج ۴ ص ۱۵۳، الخصائص الكبري السيوطي ج ۱ ص ۷، الشفاء قاضي عياض ص ۱۳۸، المناقب ابن المغازلي ص ۳۹، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج ۲ ص ۲۲۷، درر السمطين ص۱۲۰.

از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است كه فرمودند : وقتي كه من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود كه خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .

روايت دوم :

عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا علي ما بعثوا . قلت:علي ما بعثوا ؟ قال:علي ولايتك وولاية علي بن ابي طالب.

معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص۹۶ .

از ابن مسعود - در ذيل آيه ۴۵ سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است كه فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس كه به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب

روايت سوم :

عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متي سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالي: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم علي انفسهم الست بربّكم قالت الملائكة بلي فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم.

فردوس الاخبار ديلمي ج ۳ ص ۳۹۹ .

از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است كه فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب كردند ، برتري او را انكار نمي كردند ؛ او زماني امير مومنان شد كه آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي كه پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم ؟

گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما .

روايت دوم :

روايتي است كه آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي كند كه فرمودند :

عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي .

از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است كه فرمودند : من از خدا خواسته ام كه در هر جايي كه من را ذكر مي كند تو را نيز ذكر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول كرده و مورد اجابت قرار داد .

طبق اين روايت در هر جايي كه رسول خدا ذكر مي شود ( كه اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذكر خواهد شد .

شاهد بر اين روايت در كتب اهل سنت :

از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است كه اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي كنند كه رسول خدا به ايشان فرمودند :

ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك .

مجمع الزوائد ج ۹ ص ۱۱۰، كنز العمّال ج ۱۳ ص ۱۱۳، الرياض النضرة ج ۲ ص ۲۱۳ .

از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنكه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنكه آن را براي تو نيز خواستم .

و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند :

وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها .

بحار الانوار ج ۸۴ ص ۱۱۱ .

و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ ( طوسي ) و علامه ( حلي ) و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است .

بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مكمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود .

حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج ۱ ص ۱۹۱ به اين مطلب اشاره فرموده اند .

شهادت ثالثه از چه زماني شروع شده و آيا جداي از روايات عامه روايت خاصي نيز دارد ؟ ابوذر در اذان شهادت به ولايت مي داد :

در اين زمينه مراغي مصري از علماي اهل سنت در كتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابو ذر غفاري و نيز صحابي گرانمرتبه سلمان فارسي نقل مي كند :

روايت اول در مورد ابوذر:

أخرج أن رجلا دخل علي رسول الله (صلي الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلي عليه السلام .

قال رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .

السلافة في أمر الخلافة، ص ۳۲.

شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا كلام من را در روز غدير خم فراموش كرديد كه « هركس كه من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟

روايت دوم در مورد سلمان :

دخل رجل علي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلي الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.

السلافة في أمر الخلافة، ص ۳۲.

شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟

پاسخ داد : سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!

بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .

براي تكميل بحث ، بحث بدعت هاي در اذان را نيز ضميمه مطلب بالا مي نماييم :

بدعت ها در اذان : الصلاة خير من النوم:

۱- الصلاة خير من النوم از بدعتهاي حضرت خليفه ثاني عمر بن خطاب بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته. چنانچه ابن حزم ظاهري، و امام مالك و قرطبي تصريح دارند:

الف ) امام مالك مي گويد:

اِن المؤذن جاء الي عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح.

هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: الصلاة خير من النوم، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.

الموطّا ۱: ۷۲

ب) ابن حزم مي گويد:

الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه - صلي اللَّه عليه و سلّم .

الصلاة خير من النوم ؛ ما آن را قبول نداريم ؛ زيرا از رسول خدا نيامده است

المحلي ۳: ۱۶۱

۲- السلام عليك ايها الامير:

احناف به پيروي از امام ابو يوسف در فصول اذان و قبل از حي علي الصلاة جايز مي دانند جمله اي را اضافه كرده و خطاب به خليفه وقت بگويند: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته -

الف) سرخسي مي گويد:

قد روي عن ابي يوسف رحمة الله انه قال: لابأس بأن يخصّ الأمير بالتثويب فيأتي بابه فيقول: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة مرتين حي علي الفلاح مرتين الصلاة يرحمك اللّه

از ابو يوسف روايت شده است كه گفت : اشكالي ندارد كه تنها مخصوص حاكم تثويب كند (او را به نماز دعوت كند) پس به در خانه او آمده و بگويد :"السلام عليك ايها الامير ورحمة الله وبركاته" و سپس دوبار حي علي الصلاة و دو باز حي علي الفلاح و سپس " الصلاة يرحمك الله"

المبسوط ۱: ۱۳۱

ب) حلبي مي گويد:

«عن أبي يوسف: لا أري بأساً أن يقول المؤذن السلام عليك أيها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة، حي علي الفلاح، الصلاة برحمك الله.» لاشتغال الأمراء بمصالح المسلمين، اي و لهذا كان مؤذن عمر بن عبدالعزيز - رضي الله عنه - يفعله.

از ابو يوسف نقل شده است كه گفت : اشكالي نمي بينم در اينكه موذن بگويد : السلام عليك ايها الامير ورحمة الله وبركاته حي علي الصلاة حي علي الفلاح الصلاة يرحمك الله .

زيرا حاكمان مشغول مصالح مسلمانان هستند و به همين دليل موذن عمر بن عبد العزيز چنين مي كرده است .

السيرة الحلبية ۳: ۳۰۴

مصادر ذيل نيز در اين زمينه مشاهده شود:

الهداية في شرح البداية ۱: ۴۲ الجامع الصغير ۱: ۳۸- تاريخ مدينة دمشق، ج ۶۰: ۴۰ - شرح الزرقاني ۱: ۲۱۵ - تنوير الحوالك ج ۱، ص ۷۱ - الذخيره ۲: ۴۷ - مواهب الجليل ۱: ۴۳۱، الطبقات الكبري ۵: ۳۳۴ و ۳۵۹.

۳- حذف «حي علي خير العمل» از اذان: الف) صاحب اضواء البيان مي گويد :

كه ابن عمر در اذان خود آن را مي گفته است نيز علي بن الحسين مي گفته اين همان اذان اوليه(بدون تغيير) است .بلال نيز گاهي اينچنين اذان مي گفته است.

اضواء البيان ج۸ ص ۱۵۶

ب) بيهقي در سنن كبراي خود مي گويد :

۱۸۴۲ أخبرنا أبو عبد الله الحافظ وأ بو سعيد بن أبي عمرو قالا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا يحيي بن أبي طالب ثنا عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر يكبر في النداء ثلاثا ويشهد ثلاثا وكان أحيانا إذا قال حي علي الفلاح قال علي أثرها حي علي خير العمل ورواه عبد الله بن عمر عن نافع قال كان بن عمر ربما زاد في أذانه حي علي خير العمل ورواه الليث بن سعد عن نافع

ابن عمر در اذان خود سه بار الله اكبر مي گفت و سه بارشهادت مي داد ، وگاهي اوقات نيز وقتي حي علي الفلاح را مي گفت ، در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل ....

ابن عمر گاهي در اذانش حي علي خير العمل را زياد مي كرد .

۱۸۴۳ كما أخبرنا أبو عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسي ثنا موسي بن داود ثنا الليث بن سعد عن نافع قال كان بن عمر لا يؤذن في سفره وكان يقول حي علي الفلاح وأحيانا يقول حي علي خير العمل ورواه محمد بن سيرين عن بن عمر أنه كان يقول ذلك في أذانه وكذلك رواه نسير بن ذعلوق عن بن عمر وقال في السفر وروي ذلك عن أبي أمامة

ابن عمر در سفر اذان نمي گفت و در اذان خود مي گفت : حي علي الفلاح و گاهي در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل

۱۸۴۴ وأخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسي ثنا موسي بن داود ثنا حاتم بن إسماعيل عن جعفر بن محمد عن أبيه أن علي بن الحسين كان يقول في أذانه إذا قال حي علي الفلاح قال حي علي خير العمل ويقول هو الأذان الأول

از علي بن الحسين (امام سجاد) نقل شده است كه در اذان خود وقتي به حي علي الفلاح مي رسيد مي گفت : حي علي خير العمل و مي گفت اين اذان اول است (اذان قبل از تحريف)

سنن البيهقي الكبري ج۱/ص۴۲۴

ج) ابن ابي شيبه مي گويد :

من كان يقول في أذانه حي علي خير العمل :

۲۲۳۹ حدثنا أبو بكر قال نا حاتم بن إسماعيل عن جعفر عن أبيه ومسلم بن أبي مريم أن علي بن حسين كان يؤذن فإذا بلغ حي علي الفلاح قال حي علي خير العمل ويقول هو الأذان الأول

۲۲۴۰ حدثنا أبو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر أنه كان يقول في أذانه الصلاة خير من النوم وربما قال حي علي خير العمل

۲۲۴۱ حدثنا أبو أسامة قال نا عبيد الله عن نافع قال كان بن عمر زاد في أذانه حي علي خير العمل

كساني كه در اذان خود حي علي خير العمل مي گفته اند :

...علي بن الحسين اذان مي گفت ، پس وقتي كه به حي علي الفلاح رسيد گفت : حي علي خير العمل و فرمود كه اين اذان اول است .

... ابن عمر در اذان خود مي گفت الصلاة خير من النوم و گاهي مي گفت حي علي خير العمل

...ابن عمر در اذان خود حي علي خير العمل را زياد مي كرد .

مصنف ابن أبي شيبة ج۱/ص۱۹۵

د) عبد الرزاق صنعاني مي گويد :

۱۷۹۷ عبد الرزاق عن بن جريج عن نافع عن بن عمر أنه كان يقيم الصلاة في السفر يقولها مرتين أو ثلاثا يقول حي علي الصلاة حي علي الصلاة حي علي خير العمل

ابن عمر هنگامي كه در سفر نماز مي خواند آن را دو يا سه بار مي گفت ؛ مي گفت : حي علي الصلاة حي علي الصلاة حي علي خير العمل

مصنف عبد الرزاق ج۱/ص۴۶۴:

هـ) متقي هندي در كنز العمال مي گويد :

۲۳۱۷۴ - عن بلال كان بلال يؤذن بالصبح فيقول حي علي خير العمل

بلال اذان صبح را مي گفت ، پس در آن مي گفت : حي علي خير العمل

كنز العمال ج۸/ص۱۶۱

و) ابن حجر در لسان الميزان مي گويد :

زعم أنه سمع بن هارون عن الحماني عن أبي بكر بن عياش عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي محذورة رضي الله عنه قال كنت غلاما فقال لي النبي صلي الله عليه وسلم اجعل في آخر أذانك حي علي خير العمل وهذا حدثنا به جماعة عن الحضرمي عن يحيي الحماني

ابي محذوره گفته است : جوان بودم كه رسول خدا صلي الله عليه [وآله] و سلم فرمودند در آخر اذانت حي علي خير العمل بگو

لسان الميزان ج۱/ص۲۶۸

جالب اينكه مولف لسان الميزان بعد از نقل اين مطلب مي گويد وي بخاطر نقل اين روايت ضعيف است!!! يعني چون اين حرف مخالف مذهبشان است راوي آن را دروغگو مي پندارد با اينكه باقي علماي اهل سنت وي را تاييد كرده اند.

و) زيلعي مي گويد :

ما جاء في حي علي خير العمل أخرجه البيهقي عن عبد الله بن محمد بن عمار وعمار وعمر ابني أبي سعد بن عمر بن سعد عن آبائهم عن أجدادهم عن بلال أنه كان ينادي بالصبح فيقول حي علي خير العمل فأمره النبي صلي الله عليه وسلم أن يجعل مكانها الصلاة خير من النوم وترك حي علي خير العمل انتهي قال البيهقي لم يثبت هذا اللفظ عن النبي صلي الله عليه وسلم فيما علم بلالا وأبا محذورة ونحن نكره الزيادة فيه والله اعلم قال في الإمام ورجاله يحتاج إلي كشف أحوالهم انتهي واخرج البيهقي أيضا عن عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر أحيانا إذا قال حي علي الفلاح قال علي أثرها حي علي خير العمل ثم أخرجه عن الليث بن سعد عن نافع عن بن عمر نحوه قال ورواه عبيد الله بن عمر عن نافع ان بن عمر ربما زاد في اذانه حي علي خير العمل

آنچه كه در مورد حي علي خير العمل آمده است :

بيهقي از ... نقل كرده است كه بلال اذان صبح را مي گفت پي مي فرمود حي علي خير العمل ؛ پس رسول خدا به او دستور دادند كه به جاي آن الصلاة خير من النوم را قرار دهد و آن را رها كند .

بيهقي گفته است كه اين متن با اين الفاظ - در مورد چيزهايي كه به بلال و ابا محذوره ياد دادند ( كه حي علي خير العمل را بردار و جاي آن الصلاة خير من النوم بگذار)- از رسول خدا نرسيده است ولي ما زياده را در اذان مكروه مي دانيم ( لذا حي علي خير العمل نمي گوييم)...ابن عمر گاهي اوقات وقتي مي گفت حي علي الفلاح به دنبال آن مي گفت حي علي خير العمل ... ابن عمر گاهي در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت .

نصب الراية ج۱/ص۲۹۰

جالب توجه آن است زيلعي گفته است روايت صحيح نداريم كه رسول خدا به بلال گفته باشند الصلاة خير من النوم و تنها داريم كه بلال در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت. ولي مي گويد ما زياد كردن ( حي علي خير العمل ) را در اذان مكروه مي دانيم!!!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت