درباره ما

آیا عائشه، نسبت به همسران دیگر رسول خدا (ص) حسادت داشته است؟
کد سؤال: ۱۰۲۳۰نبوت »حضرت محمد (ص) »همسران پیامبر (ص) »عایشه
تعداد بازدید: ۸۳۱
آیا عائشه، نسبت به همسران دیگر رسول خدا (ص) حسادت داشته است؟

فهرست عناوين

حسادت عائشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها

خشم بي سابقه رسول خدا (ص) از گفتار عائشه

خشم شديد رسول خدا از گفتار عائشه

وساطت مادر عائشه و درخواست بخشش از رسول خدا (ص)

تحليل حسادت هاي عائشه نسبت به حضرت خديجه

حسادت عائشه نسبت به ماريه

حسادت نسبت به ابراهيم فرزند رسول خدا

حسادت نسبت به ام سلمه

حسادت نسبت به صفية

حسادت نسبت به جويريه

حسادت نسبت به مليكة بنت كعب

حسادت عائشه نسبت به اسماء بنت نعمان

حسادت نسبت به شَرَافُ بنتُ خَلِيفَةَ

شكستن كاسه همسران رسول خدا از شدت حسادت:

شكستن كاسه ام سلمه

شكستن كاسه زينب بنت حجش

شكستن كاسه حفصه

شكستن كاسه صفيه

كاسه چه كسي شكست؟

حسادت نسبت به زناني كه خود را به رسول خدا (ص) هبه مي كردند

تحليل روايت

تعقيب كردن رسول خدا (ص) از شدت حسادت


*****

پاسخ:

يكي از ويژگي هاي بارز عائشه در ميان همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله، غيرت و حسادت بيش از اندازه او نسبت به ديگر امهات المؤمنين بوده است.

اين حسادت ها در برخي از موارد، خشم رسول خدا صلي الله عليه وآله را برمي انگيخت و سبب مي شد كه آن حضرت كه پيامبر رحمت بوده و در قرآن با عبارت «رحمة للعالمين» و «خلق عظيم» ستوده شده است ، با عائشه به تندي سخن بگويد.

گاهي دامنه اين حسادت شامل فرزندان رسول خدا از ديگر همسرانش نيز مي شده است؛ از جمله حسادت بيش از اندازه عائشه نسبت به صديقه طاهره سلام الله عليها و ابراهيم فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله در كتاب هاي تاريخي به صورت گسترده نقل شده است .

ما به مواردي كه علماي اهل سنت در كتاب هاي معتبر خود آن ها را نقل كرده اند اشاره مي كنيم:

حسادت عائشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها:

حضرت خديجه سلام الله عليها نخستين و برترين همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله بود و پيامبر خدا ايشان را بيش از ديگر همسرانش دوست داشت و تا زماني كه حضرت خديجه زنده بود، با هيچ زن ديگري ازدواج نكرد ؛ همچنين تا آخر عمر ، همواره ياد او را در دل نگه داشته بود.

همين مسأله سبب شده بود كه عائشه نسبت به ايشان حسادت شديدي در خود احساس كند و گاهي آن را بروز دهد .

بخاري در صحيح خود مي نويسد:

حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا حُمَيْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت ما غِرْتُ علي امْرَأَةٍ ما غِرْتُ علي خَدِيجَةَ من كَثْرَةِ ذِكْرِ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم إِيَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِي بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِينَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِيلُ عليه السَّلَام أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ في الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.

از عائشه نقل شده است كه بر هيچ يك از زنان به اندازه خديجه حسادت نكردم؛ چرا كه رسول خدا او را زياد ياد مي كرد، سه سال بعد از او ، با من ازدواج كرد و خداوند به پيامبر و يا جبرئيل دستور داد كه خديجه را به خانه اي در بهشت كه از درّ و مرواريد ساخته شده است، بشارت دهد.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي۲۵۶هـ)، صحيح البخاري،ج ۳ ص ۱۳۸۹، ح۳۶۰۶، كتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِيجِ النبي (ص) خَدِيجَةَ وَفَضْلِهَا رضي الله عنها، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷۷ - ۱۹۸۷.

همين روايت را بخاري در چندين جاي ديگر از صحيحش نقل كرده است؛ از جمله:

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي۲۵۶هـ)، صحيح البخاري، ج ۳ ص ۱۳۸۹، ح۳۶۰۵، كتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِيجِ النبي (ص) خَدِيجَةَ وَفَضْلِهَا رضي الله عنها ؛ ج ۵ ص ۲۰۰۴، ح۴۹۳۱، كِتَاب النِّكَاحِ، بَاب غَيْرَةِ النِّسَاءِ وَوَجْدِهِنَّ ؛ ج ۵ ص ۲۲۳۷، ح۵۶۵۸، كِتَاب الْأَدَبِ، بَاب حُسْنُ الْعَهْدِ من الْإِيمَانِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.

مسلم نيشابوري نيز همين روايت را نقل كرده است:

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي۲۶۱هـ)، صحيح مسلم، ج ۴ ص ۱۸۸۸، ح۲۴۳۵، كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِيجَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله تَعَالَي عنها ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

احمد بن حنبل در مسند خود مي نويسد:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا علي بن إِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبي عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت كان النبي صلي الله عليه وسلم إذا ذَكَرَ خَدِيجَةَ أَثْنَي عليها فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ يَوْماً فقلت ما أَكْثَرَ ما تَذْكُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد أَبْدَلَكَ الله عز وجل بها خَيْراً منها قال ما أبدلني الله عز وجل خَيْراً منها قد آمَنَتْ بي إِذْ كَفَرَ بي الناس وصدقتني إِذْ كذبني الناس وواستني بما لها إذا حرمني الناس ورزقني الله عز وجل وَلَدَهَا إِذْ حرمني أَوْلاَدَ النِّسَاءِ.

عايشه مي گويد: رسول خدا هرگاه به ياد خديجه مي افتاد از او به نيكي ياد مي كرد. روزي حسادت بر من چيره شد و گفتم: چه زياد از آن پير زن بي دندان ياد مي كنيد؟ همانا خداوند بهتر از او نصيب شما فرموده است. رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصيب من نفرموده است، زيرا هنگامي كه همه مردم مرا تكذيب مي كردند، او مرا تصديق مي كرد و هنگامي كه مردم مرا محروم مي داشتند او با اموال خود من را ياري مي كرد و خداوند فرزندان مرا ، از او به من عنايت فرمود و حال آنكه از غير او فرزندي به من عنايت نفرمود.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۶ ص ۱۱۷، ح۲۴۹۰۸، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

ابن كثير دمشقي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

تفرد به أحمد أيضا وإسناده لا بأس به .

تنها احمد اين رايت را نقل كرده است، سند آن اشكالي ندارد.

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، السيرة النبوية، ج ۲ ص ۱۳۵، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، البداية والنهاية، ج ۳ ص ۱۲۸، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

و هيثمي نيز مي گويد:

رواه أحمد وإسناده حسن.

احمد آن را نقل كرده و سند آن «حسن» است.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹ ص ۲۲۴، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - ۱۴۰۷هـ.

مسلم نيشابوري نيز همين روايت را نقل كرده است ؛ اما متأسفانه سخن پيامبر خدا را كه در جواب عائشه مي فرمايد: «خداوند از او بهتر به من نداده» را حذف كرده است :

حدثنا سُوَيْدُ بن سَعِيدٍ حدثنا عَلِيُّ بن مُسْهِرٍ عن هِشَامٍ عن أبيه عن عَائِشَةَ قالت اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أُخْتُ خَدِيجَةَ علي رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِيجَةَ فَارْتَاحَ لِذَلِكَ فقال اللهم هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ فَغِرْتُ فقلت وما تَذْكُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَيْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَيْنِ هَلَكَتْ في الدَّهْرِ فَأَبْدَلَكَ الله خَيْرًا منها.

از عائشه نقل شده است كه روزي هاله دختر خويلد خواهر خديجه اجازه ورود بر رسول خدا (ص) را خواستار شد، رسول خدا به ياد اجازه گرفتن خديجه افتاد و خوشحال شد و فرمود: «خدايا هاله دختر خويلد». عائشه مي گويد: من حسادتم برانگيخته شد و گفتم: چرا اين قدر اين پيرزن از پيرزن هاي قريش را كه از شدت پيري (دندان هايش ريخته و) لثه هايش نمايان شده بود، ياد مي كني؟ او خيلي وقت پيش هلاك شد و خدا بهتر از او را به تو داده است.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي۲۶۱هـ)، صحيح مسلم، ج ۴ ص ۱۸۸۹، ۲۴۳۷، كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِيجَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله تَعَالَي عنها ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

خشم بي سابقه رسول خدا (ص) از گفتار عائشه:

طبراني در معجم كبير خود عائشه نقل مي كند كه رسول خدا از گفتار من چنان خشمگين شد كه تا كنون او را چنين خشمناك نديده بودم:

حدثنا محمد بن الْفَضْلِ السَّقَطِيُّ ثنا سَعِيدُ بن سُلَيْمَانَ ثنا مُبَارَكُ بن فَضَالَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم كان يُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ فقلت ما أَكْثَرَ ما تُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ وقد أَخْلَفَ اللَّهُ لك من خَدِيجَةَ عَجُوزٌ حَمْرَاءُ الشِّدْقَيْنِ قد هَلَكَتْ في دَهْرٍ فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم غَضَبًا ما رَأَيْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ وقال إِنَّ اللَّهَ رَزَقَهَا مِنِّي ما لم يَرْزُقْ أَحَدًا مِنْكُنَّ قلت يا رَسُولَ اللَّهِ أعف عَنِّي عَفَا اللَّهُ عَنْكَ وَاللَّهِ لا تَسْمَعُنِي أَذْكُرُ خَدِيجَةَ بَعْدَ هذا الْيَوْمِ بِشَيْءٍ تَكْرَهُهُ .

از عائشه نقل شده است كه رسول خدا زياد از خديجه ياد مي كرد، من گفتم: چه قد زياد از خديجه ياد مي كني؛ خداوند به جاي خديجه كه پيرزن بي دندان بود و در زمان هاي گذشته هلاك شده (بهتر از او) را به تو داده است؛ پس رسول خدا خشمگين شد ؛ به طوري كه تا كنون او را هرگز اين چنين خشمگين نديده بودم و فرمود: خداوند از او چيزي نصيب من كرده است كه از هيچ يك از شما نكرده است . من گفتم: اي پيامبر خدا مرا ببخش، خداوند شما را ببخشد، سوگند به خدا كه ديگر درباره خديجه از من سخني نخواهي شنيد كه تو را ناراحت كند.

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب ابوالقاسم (متوفاي۳۶۰هـ)، المعجم الكبير، ج ۲۳ ص۱۱، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، ۱۴۰۴هـ - ۱۹۸۳م.

تصحيح سند روايت:

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

رواه الطبراني واسانيده حسنة.

طبراني اين روايت را نقل كرده و سند هاي آن «حسن» هستند.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹ ص ۲۲۴، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - ۱۴۰۷هـ.

هرچند كه همين تصريح هيثمي كفايت مي كند ؛ اما با به خاطر اطمينان بيشتر تمام روات سند را نيز بررسي مي كنيم .

محمد بن فضل:

شمس الدين ذهبي در باره او مي گويد:

محمد بن الفضل بن جابر الثقفي البغدادي . قال الدارقطني : صدوق .

محمد بن فضل، راستگو است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج ۲۱ ص ۳۰۶، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.

دار قطني در سؤالات الحاكم در باره او مي نويسد:

محمد بن الفضل بن جابر بن شاذان السقطي صدوق.

محمد بن الفضل، راستگو بوده است.

الدارقطني البغدادي، ابوالحسن علي بن عمر (متوفاي ۳۸۵هـ)، سؤالات الحاكم النيسابوري للدارقطني ، ج ۱ ص ۱۴۵، رقم: ۱۹۷،تحقيق : د. موفق بن عبدالله بن عبدالقادر ، ناشر : مكتبة المعارف - الرياض ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴م

مقدسي حنبلي سندي را كه محمد بن فضل در سلسه وجود وجود دارد، تصحيح كرده است:

أنا الطبراني نا محمد بن الفضل السقطي نا سعيد بن سليمان (ح) إسناده صحيح.

طبراني از محمد بن فضل از سعيد بن سليمان نقل كرده است، سند آن صحيح است.

المقدسي الحنبلي، ابوعبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفاي۶۴۳هـ)، الأحاديث المختارة، ج ۴ ص ۳۰۶، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۰هـ.

سعيد بن سليمان:

ابن حجر عسقلاني در باره او مي نويسد:

سعيد بن سليمان الضبي أبو عثمان الواسطي نزيل بغداد البزاز لقبه سعدويه ثقة حافظ من كبار العاشرة.

سعيد بن سليمان كه ساكن بغدا و لقب او سعدويه بوده، راستگو و از بزرگان طبقه دهم روات است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، تحقيق: محمد عوامة، ج ۱ ص ۲۳۷، رقم :۲۳۲۹، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

مبارك بن فضالة

شمس الدين ذهبي بعد از نقل روايتي كه در سند آن مبارك بن فضاله وجود دارد مي نويسد:

تفرد به مبارك بن فضالة عنه وهو صدوق .

اين روايت را فقط مبارك بن فضاله نقل كرده و او راستگو است.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج ۵ ص ۱۲۲، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

و در شرح حال او مي نويسد:

مبارك بن فضالة د ت ق خت ابن أبي أمية الحافظ المحدث الصادق الإمام أبو فضالة القرشي العدوي مولي عمر بن الخطاب من كبار علماء البصرة .

مبارك بن فضاله، حافظ ، محدث راستگو، پيشوا و از بزرگان دانشمندان بصره بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج ۷ ص ۲۸۱، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

هشام بن عروة:

ذهبي در باره او مي نويسد:

هشام بن عروة أبو المنذر وقيل أبو عبد الله القرشي أحد الأعلام سمع عمه بن الزبير وأباه وعنه شعبة ومالك والقطان توفي ۱۴۶ قال أبو حاتم ثقة إمام في الحديث.

هشام بن عروة، يكي از سرشناسان بود كه از عمويش عبد الله بن زبير و از پدرش (عروة بن زبير) روايت نقل كرده، ابوحاتم گفته كه او مورد اعتماد و پيشواي علم حديث بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج ۲ ص ۳۳۷، رقم: ۵۹۷۲، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۳هـ - ۱۹۹۲م.

عروة بن زبير:

قال بن سعد كان فقيها عالما كثير الحديث ثبتا مأمونا قال هشام صام أبي الدهر ومات وهو صائم في موته أقوال منها ۹۳ و ۹۴ ع.

ابن سعد گفته كه او ، فقيه، دانشمند، مورد اعتماد و امين بود و بسيار روايت نقل كرده است، هشام گفته: پدرم عمري روزه گرفت و در حالي مرد كه روزه دار بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج ۲ ص ۱۸، رقم: ۳۷۷۵ ، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۳هـ - ۱۹۹۲م.

بنابراين در سند اين روايت هيچ ترديدي نيست و ثابت مي كند كه حسادت عائشه نسبت به حضرت خديجه سبب خشم بي سابقه رسول خدا صلي الله عليه وآله شده است.

خشم شديد رسول خدا از گفتار عائشه:

ابن عبد البر در الإستيعاب، ابن جوزي در المنتظم ، ابن اثير در اسد الغابه و ديگر بزرگان اهل سنت نقل كرده اند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله از سخن عائشه آن قدر عصباني شد كه از شدت ناراحتي موهاي جلوي سر او شروع به لرزش كرد !:

عن مسروق عن عائشة قالت كان رسول الله (ص) لا يكاد يخرج من البيت حتي يذكر خديجة فيحسن الثناء عليها فذكرها يوما من الأيام فأدركتني الغيرة فقلت هل كانت إلا عجوزا فقد أبدلك الله خيرا منها فغضب حتي اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال لا والله ما أبدلني الله خيرا منها آمنت بي إذ كفر الناس وصدقتني إذ كذبني الناس وواستني في مالها إذ حرمني الناس ورزقني الله منها أولادا إذ حرمني أولاد النساء قالت عائشة فقلت في نفسي لا أذكرها بسيئة أبدا.

مسروق از عائشه نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) هيچگاه از خانه خارج نمي شد، مگر اين كه يادي از خديجه (س) نموده و او را ستايش مي كرد؛ روزي از او روزها كه از او ياد كرد، حسادت من برانگيخته شد و گفتم: آيا او جز پيرزني بود، خداوند بهتر از او را نصيب تو كرده است. رسول خدا از شنيدن اين سخن آن قدر خشمگين شد كه موهاي جلوي سر آن حضرت مي لرزيد، سپس گفت: نه قسم به خدا، خداوند بهتر از او را به من نداده است، او به من ايمان آورد ، زماني كه مردم كافر بودند، مرا تصديق كرد، زماني كه مردم مرا تكذيب مي كردند، مالش را به من ايثار كرد در آن زمان كه همه مرا محروم كرده بودند، خداوند از او فرزنداني نصيبم كرد كه از ديگر زنانم نداد. عائشه گفت: با خودم گفتم كه ديگر هيچگاه از او به بدي ياد نخواهم كرد.

النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي ۴۶۳هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج ۴ ص۱۸۲۳ـ۱۸۲۴، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۲هـ؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي ۵۹۷ هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج ۳ ص ۱۸ ، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۳۵۸؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي ۵۹۷ هـ)، صفة الصفوة، ج ۲ ص ۸، تحقيق: محمود فاخوري - د.محمد رواس قلعه جي، ناشر: دار المعرفة - بيروت، الطبعة: الثانية، ۱۳۹۹هـ - ۱۹۷۹م؛

الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي۶۳۰هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج ۷ ص ۹۵، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۶م؛

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي۷۳۳هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب،ج ۱۸ ص ۱۱۳، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م؛

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي۷۶۴هـ)، الوافي بالوفيات، ج ۱۳ ص ۱۸۲، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - ۱۴۲۰هـ- ۲۰۰۰م.

وساطت مادر عائشه و درخواست بخشش از رسول خدا (ص):

ابن اسحاق و حلبي در سيره خود نقل مي كنند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آن قدر عصباني شد كه با عائشه برخورد تندي كرد ! تا جائي كه مادر عائشه مجبور شد بين او و رسول خدا وساطت كند تا آن حضرت عائشه را ببخشد:

نا يونس عن عبد الواحد بن أيمن المخزومي قال نا أبو نجيح أبو عبد الله بن أبي نجيح قال أهدي لرسول الله صلي الله عليه وسلم جزور أو لحم فأخذ عظما منها فتناوله الرسول بيده فقال له اذهب به إلي فلانة فقالت له عائشة لم غمرت يدك فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم ان خديجة أوصتني بها فغارت عائشة وقالت لكأنه ليس في الأرض امرأة الا خديجة؟

فقام رسول الله صلي الله عليه وسلم مغضبا فلبث ما شاء الله ثم رجع فاذا أم رومان فقالت يا رسول الله ما لك ولعائشة انها حدث وأنت أحق من تجاوز عنها فأخذ بشدق عائشة وقال ألست القائلة كأنما ليس علي الأرض امرأة الا خديجة والله لقد آمنت بي اذ كفر قومك ورزقت مني الولد وحرمتموه.

أبونجيح مي گويد: براي رسول خدا (ص) گوسفندي براي ذبح و يا گوشتي هديه آوردند، آن حضرت قسمتي از آن را گرفت و با دستش تكه تكه كرد و فرمد: آن را براي فلاني ببر، عائشه گفت: چرا اين قدر احسان مي كني؟ رسول خدا فرمود: خديجه سفارش او را كرده بود. عائشه حسادتش برانگيخته شد و گفت: انگار كه در زمين زني غير از خديجه نيست ، رسول خدا (ص) با حالت خشم از جا برخواست، مدتي صبر كرد و سپس برگشت. ام رومان (مادر عائشه) به رسول خدا فرمود: چه كار داري به عائشه، او كوچك است و تو سزاوارتر هستي كه از گناه او بگذري، رسول خدا دهان عائشه را گرفت و فرمود: آيا تو نبودي كه گفتي انگار زني در زمين غير از خديجه نيست؟ سوگند به خدا كه او به ايمان آورد در آن هنگام كه قوم تو كافر بودند، خداوند از او به من فرزند داد؛ در حالي كه شما مرا محروم كرديد.

محمد بن إسحاق بن يسار (متوفاي۱۵۱هـ) ، سيرة ابن إسحاق (المبتدأ والمبعث والمغازي) ،ج ۵ ص ۲۲۸، ح۳۳۲، تحقيق : محمد حميد الله ، ناشر : معهد الدراسات والأبحاث للتعريف ؛

الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي۱۰۴۴هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج ۳ ص ۴۰۱، ناشر: دار المعرفة - بيروت - ۱۴۰۰.

حسادت هاي عائشه نسبت حضرت خديجه سلام الله عليها فقط به اين موارد محدود نمي شود، ما به جهت اختصار از نقل بقيه موارد خودداري مي كنيم.

تحليل حسادت هاي عائشه نسبت به حضرت خديجه:

طبق اين روايات كه سند برخي از آن ها نيز تصحيح شد، حسادت هاي عائشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها، خشم و غضب شديد رسول خدا صلي الله عليه وآله را برانگيخته است؛ در برخي از موارد آن قدر خشمگين مي شود كه به گفته عائشه تا كنون چنين خشمي از آن حضرت سابقه نداشته است . در برخي از موارد از شدت خشم موهاي جلوي سر حضرت به لرزه درمي آيد و در مواردي مادر عائشه وساطت مي كند كه آن حضرت كمي از خشم و غضب خود بكاهد؛ اما خشم رسول خدا به حدي است كه وساطتت مادر عائشه نيز نمي تواند آن حضرت را آرام كند و رسول خدا با عائشه برخورد تندي مي كند.

حال با توجه به اين روايات، سؤالي كه بايد دانشمندان اهل سنت به آن پاسخ دهند اين است كه حكم به خشم آوردن رسول خدا صلي الله عليه وآله چيست؟

آيا خشم رسول خدا صلي الله عليه وآله خشم خداوند را به دنبال ندارد؟

جالب اين است كه خود عائشه، كساني را كه رسول خدا را به غضب آورد، مستحق آتش جهنم دانسته است . در قضيه تمرد صحابه از دستور رسول خدا در حجة الوداع، عائشه مي گويد:

فَدَخَلَ عَلَيَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ .

رسول خدا (ص) بر من وارد؛ در حالي كه غضبناك بود، گفتم: چه كسي تو را خشمگين كرده است، خدا او را داخل آتش كند.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي۲۶۱هـ)، صحيح مسلم، ج ۲ ص ۸۷۹، ح۱۲۱۱، كِتَاب الْحَجِّ ، بَاب بَيَانِ وُجُوهِ الْإِحْرَامِ ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و در روايت ديگر از نقل شده است كه:

فَغَضِبَ ثُمَّ انْطَلَقَ حتي دخل علي عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتِ الْغَضَبَ في وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَكَ أَغْضَبَهُ الله.

رسول خدا ناراحت شد، سپس از آن جا خارج و بر عائشه وارد شد، وقتي عائشه خشم و غضب را در چهره رسول خدا مشاهده كرد، گفت: چه كسي تو را خشمگين كرده است، خدا بر او غضب كند.

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۴ ص ۲۸۶، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

رواه أبو يعلي ورجاله رجال الصحيح .

اين روايت را أبويعلي نقل كرده و تمام راويان آن، راويان صحيح بخاري هستند.

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۳ ص ۲۳۳، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - ۱۴۰۷هـ.

حال اگر كسي سؤال كند كه آيا اين دعاي عائشه شامل خود نيز خواهد شد يا نه، علما و دانشمندان اهل سنت چه پاسخ خواهند داد؟

هچنين اين روايت ثابت مي كند كه ادعاي اهل سنت مبني بر اين كه عائشه محبوب ترين همسر رسول خدا بوده، افسانه اي بيش نيست؛ بلكه حضرت خديجه سلام الله عليها محبوب ترين همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله است.

همچنين اين ادعاي برخي از دانشمندان اهل سنت را كه مي گويند: عائشه برترين همسر آن حضرت است، باطل مي كند؛ چرا كه طبق اين روايات رسول خدا صلي الله عليه وآله تصريح مي كند كه خداوند بهتر از او را نصيب من نكرده است.

حسادت عائشه نسبت به ماريه:

ام المؤمنين ماريه، يكي از همسران نيك سيرت رسول خدا و تنها زني است كه بعد از حضرت خديجه از رسول خدا صلي الله عليه وآله صاحب فرزند شد . بنابر نقل عائشه او چهره زيبائي داشت و همين سبب شده بود كه عائشه نسبت به او حسادت شديدي در خود احساس كند .

محمد بن سعد در طبقات خود و زبير بن بكار در المنتخب من كتاب ازواج النبي به نقل از عائشه مي نويسند:

عن عائشة قالت ما غرت علي امرأة إلا دون ما غرت علي مارية وذلك أنها كانت جميلة من النساء ... وأعجب بها رسول الله صلي الله عليه وسلم وكان أنزلها أول ما قدم بها في بيت لحارثة بن النعمان فكانت جارتنا فكان رسول الله عامة النهار والليل عندها حتي فرغنا لها فجزعت فحولها إلي العالية فكان يختلف إليها هناك فكان ذلك أشد علينا ثم رزق الله منها الولد وحرمنا منه.

از عائشه نقل شده است كه من بر هيچ زني حسادت نكردم؛ مگر اين كه كمتر از حسادت من نسبت به ماريه بود؛ زيرا او زن زيبائي بود( اهل سنت در اينجا خصوصيات ظاهري آن حضرت را نيز نقل كرده اند ، اما ما به خاطر حفظ حرمت رسول خدا از ذكر اين مطالب ، خودداري مي كنيم) و رسول خدا (ص) از او خوشش مي آمد. نخستين بار كه به نزد او رفت ، در خانه حارثة بن نعمان بود و به همين سبب همسايه ما شد ؛ رسول خدا روز و شب در كنار او بود تا اينكه ما تمام تلاش خود را بر ضد او به كار برديم ! به همين سبب او دچار اندوه شد ؛ رسول خدا (ص) او را به عاليه بردند ؛ و شب و روز به نزد او مي رفتند ؛ اين مطلب براي ما سخت تر از قبل شد ! سپس خداوند از او فرزندي به رسول خدا (ص) داد و ما از اين فرزند محروم مانديم !

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي۲۳۰هـ)، الطبقات الكبري، ج ۸ ص ۲۱۲ـ۲۱۳، ناشر: دار صادر - بيروت؛

الزبيري ، أبو عبد الله الزبير بن بكار بن عبد الله بن مصعب (متوفاي۲۵۶هـ) ، المنتخب من كتاب أزواج النبي صلي الله عليه وسلم ، ج ۱ ص ۵۷، تحقيق : سكينة الشهابي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۰۳هـ .

اين حسادت به حدي رسيد كه وقتي ماريه، ابراهيم را به دنيا آورد، عائشه نتوانست تحمل كند و خطاب به رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود كه او هيچ شباهتي به شما ندارد . حاكم نيشابوري در المستدرك مي نويسد:

حدثني علي بن حمشاد العدل ثنا أحمد بن علي الأبار ثنا الحسن بن حماد سجادة حدثني يحيي بن سعيد الأموي ثنا أبو معاذ سليمان بن الأرقم الأنصاري عن الزهري عن عروة عن عائشة رضي الله عنها قالت أهديت مارية إلي رسول الله صلي الله عليه وسلم ومعها بن عم لها قالت فوقع عليها وقعة فاستمرت حاملا قالت فعزلها عند بن عمها قالت فقال أهل الإفك والزور من حاجته إلي الولد أدعي ولد غيره وكانت أمه قليلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فكان يغذي بلبنها فحسن عليه لحمه قالت عائشة رضي الله عنها فدخل به علي النبي صلي الله عليه وسلم ذات يوم فقال كيف ترين فقلت من غذي بلحم الضأن يحسن لحمه قال ولا الشبه؟ قالت فحملني ما يحمل النساء من الغيرة أن قلت ما أري شبها قالت وبلغ رسول الله صلي الله عليه وسلم ما يقول الناس فقال لعلي خذ هذا السيف فانطلق فاضرب عنق بن عم مارية حيث وجدته قالت فانطلق فإذا هو في حائط علي نخلة يخترف رطبا قال فلما نظر إلي علي ومعه السيف استقبلته رعدة قال فسقطت الخرقة فإذا هو لم يخلق الله عز وجل له ما للرجال شيء ممسوح.

عروه از عائشه نقل كرده است كه: ماريه را به رسول خدا اهداء كردند و پسر عموي ماريه نيز با او بود. عائشه مي گويد: رسول خدا (ص) يكبار با او نزديكي كرد و ماريه حامله شد. عائشه مي گويد: رسول خدا (ص) او را پيش پسر عمويش گذاشت، اهل افك (آن ها كه به همسران رسول خدا (ص) تهمت فحشاء زدند) گفتند: رسول خدا چون به فرزند احتياج دارد، فرزند ديگران را فرزند خود مي خواند . مادر او (ابراهيم) شير كمي داشت، ميش شيردهي براي او خريدند، ابراهيم از شير او تغذيه كرد و اين سبب شد كه او گوشت خوبي داشته باشد. عائشه مي گويد: روزي بر رسول خدا (ص) وارد شدم در حالي كه ابراهيم نيز پيش آن حضرت بود، رسول خدا از من سؤال كرد: اين فرزند را چگونه مي بيني، گفتم: هر كس گوشت گوسفند بخورد، گوشت خوبي خواهد داشت. رسول خدا از من سؤال كرد كه آيا او شباهتي به من ندارد؟ عائشه مي گويد: حسادت زنانه بر من غلبه كرد و گفتم: من شباهتي در او نمي بينم .

عائشه مي گويد: سخناني كه مردم مي گفتند به گوش رسول خدا (ص) رسيد، آن حضرت به علي(ع) دستور دادند: اين شمشير را بگيرد و گردن پسر عموي ماريه در هر كجا كه ديدي بزن. عائشه مي گويد: علي به دنبال او گشت و او را در باغي بر بالاي درخت خرما در حال چيدن خرما ديد، وقتي او علي را ديد كه شمشير به دست دارد، بدنش به لرزه افتاد . علي عليه السلام مي گويد: لباس او افتاد و (ديدم) كه او آن چيزي را كه خداوند به هر مردي داده، به او نداده است .

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي ۴۰۵ هـ)، المستدرك علي الصحيحين،ج ۴ ص ۴۱، ح۶۸۲۱، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۰م.

حسادت نسبت به ابراهيم فرزند رسول خدا:

از آن جائي كه عائشه هيچگاه از رسول خدا صلي الله عليه وآله صاحب فرزند نشد ، ديدن فرزند ماريه براي او ناراحت كننده بود؛ به همين دليل وقتي رسول خدا از عائشه در باره شباهت او نسبت به خودش سؤال مي كند، عائشه منكر هر نوع شباهتي بين رسول خدا و فرزندش مي شود.

محمد بن سعد در الطبقات الكبري و ابن جوزي در المنتظم مي نويسند:

عن الزهري عن عروة عن عائشة قالت لما ولد إبراهيم جاء به رسول الله صلي الله عليه وسلم إلي فقال أنظري إلي شبهه بي فقلت ما أري شبها فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم ألا ترين إلي بياضة ولحمه فقلت إنه من قصر عليه اللقاح أبيض وسمن.

عروه از عائشه نقل كرده است كه گفت: هنگامي كه ابراهيم به دنيا آمد، رسول خدا (ص) به همراه او پيش من آمد و گفت: به شباهت او به من نگاه كن، من گفتم: من شباهتي در او نمي بينم. رسول خدا (ص) فرمود: مگر سفيدي و گوشت او را مي بيني؟ گفتم: هر كس كه (گوشت و شير) حيوانات شيرده را بخورد ، سفيد شده و چاق مي شود !

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي۲۳۰هـ)، الطبقات الكبري، ج ۱ ص ۱۳۷، ناشر: دار صادر - بيروت؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي ۵۹۷ هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج ۳ ص ۳۴۶، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۳۵۸.

و بلاذري در انساب الأشراف مي نويسد:

وكان لرسول الله صلي الله عليه وسلم لقائح، وقطعة غنم، فكانت مارية تشرب من ألبانها وتسقي ولدها. قالوا: وأُتي رسول الله صلي الله عليه وسلم يوماً بإبراهيم، وهو عند عائشة، فقال: انظري إلي شبهه. فقالت: ما أري شبهاً. فقال: ألا ترين إلي بياضه ولحمه؟ فقالت: من قصرت عليه اللقاحُ، وسقي ألبانَ الضأن، سمن وأبيضّ.

رسول خدا (ص) شترها و گوسفند هاي شيرده داشت، ماريه خودش از شير آن ها مي خورد و فرزندش را نيز از شير آن ها سيراب مي كرد، روزي رسول خدا به همراه ابراهيم پيش عائشه آمد و فرمود: به شباهت او به من بنگر، عائشه گفت: من شباهتي در او نمي بينم، رسول خدا (ص) فرمود: مگر سفيدي و گوشت او را نمي بيني؟ عائشه گفت: هركس كه همه سهم گوشت و شير حيوانات شيرده به او برسد ، چاق شده و سفيد مي شود !

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۱ ص ۱۹۸، طبق برنامه الجامع الكبير.

حسادت نسبت به ام سلمه:

ام سلمه، يكي ديگر از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله است كه از زيبائي خاصي برخوردار بوده است؛ به همين سبب عائشه نسبت به او حسادت زيادي مي كرده است.

محمد بن سعد در طبقات الكبري، بلاذري در انساب الأشراف، ابن جوزي در المنتظم، ذهبي در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام و ابن حجر عسقلاني در الإصابه مي نويسند:

أخبرنا محمد بن عمر حدثنا عبد الرحمن بن أبي الزناد عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة قالت لما تزوج رسول الله صلي الله عليه وسلم أم سلمة حزنت حزنا شديدا لما ذكروا لنا من جمالها قالت فتلطفت لها حتي رأيتها فرأيتها والله أضعاف ما وصفت لي في الحسن والجمال قالت فذكرت ذلك لحفصة ـ وكانتا يدا واحدةـ فقالت لا والله ـ إن هذه إلا الغيرةـ ما هي كما يقولون فتلطفت لها حفصة حتي رأتها فقالت قد رأيتها ولا والله ما هي كما تقولين ولا قريب وإنها لجميلة قالت فرأيتها بعد فكانت لعمري كما قالت حفصة ولكني كنت غيري.

عروه از عائشه نقل كرده است كه وقتي رسول خدا با ام سلمه ازدواج كرد، من بسيار غمگين و ناراحت شدم، در آن هنگام از زيبائي او براي من مي گفتند. با زيركي سعي كردم كه او را ببينم، پس او را ديدم، سوگند به خداوند كه او چندين برابر آن چه از زيبائي اش براي من توصيف كرده بودند، زيبا بود؛ من اين مطلب را با حفصه در ميان گذاشتم ـ آن دو همدست بودندـ حفصه گفت: سوگند به خدا ـ اين كلمات چيزي جز حسادت نيست ـ او آن طور كه توصيف مي كنند نيست. حفصه نيز نقشه ريخت تا او را ببيند، حفصه بعد از ديدن ام سلمه گفت: نه قسم به خدا آن طور كه او را توصيف مي كنند نيست و حتي نزديك به آن چه توصيف مي كنند نيز نمي باشد، او زيبا است. عائشه مي گويد: پس از آن من او را ديدم، قسم به جانم كه او همان طور كه بود كه حفصه گفته بود؛ ولي من حسود بودم .

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي۲۳۰هـ)، الطبقات الكبري، ج ۸ ص ۹۴، ناشر: دار صادر - بيروت؛

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۱ ص ۱۹۰، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي ۵۹۷ هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج ۳ ص ۲۰۸، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۳۵۸؛

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج ۲ ص ۲۰۹، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ؛

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج ۵ ص ۲۸۴، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمري، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج ۸ ص ۱۵۱، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۲هـ - ۱۹۹۲م؛

العاصمي المكي، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي (متوفاي۱۱۱۱هـ)، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، ج ۱ ص ۴۵۶،تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية.

و در روايت ديگر نقل شده است كه عائشه خطاب به رسول خدا مي فرمايد كه آيا از ام سلمه سير نمي شوي؟

محمد بن سعد در طبقات الكبري، ابن طيفور در بلاغات النساء، و أبوسعد آبي در نثر الدرر مي نويسند:

أخبرنا محمد بن عمر حدثتني فاطمة بنت مسلم عن فاطمة الخزاعية قالت سمعت عائشة تقول يوما: دخل علي يوما رسول الله صلي الله عليه وسلم فقلت أين كنت منذ اليوم قال يا حميراء كنت عند أم سلمة فقلت أما تشبع من أم سلمة.

فاطمه خزاعيه گفته: از عائشه شنيدم كه مي گفت: روزي رسول خدا بر من وارد شد، من سؤال كردم: تا الآن كجا بودي؟ فرمود: اي حميرا نزد ام سلمه بودم، من گفتم: ايا از ام سلمه سير نمي شوي؟

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي۲۳۰هـ)، الطبقات الكبري، ج ۸ ص ۸۰، ناشر: دار صادر - بيروت؛

أبي الفضل بن أبي طاهر المعروف بابن طيفور (متوفاي۳۸۰ هـ ) بلاغات النساء، ج ۱ ص ۷۳، ناشر: منشورات مكتبة بصيرتي ـ قم؛

الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاي۴۲۱هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج ۴ ص ۳۲، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م

حسادت نسبت به صفية:

صفيه، يكي ديگر از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه چهره زيبائي داشت و همين سبب شد كه عائشه به او حسادت بورزد و حتي او را «يهوديه» بنامد.

محمد بن سعد در طبقات، بلاذري در انساب الأشراف و أبومنصور بن عساكر در الأربعين مي نويسند:

أخبرنا محمد بن عمر حدثني أسامة بن زيد بن أسلم عن أبيه عن عطاء بن يسار قال لما قدم رسول الله صلي الله عليه وسلم من خيبر ومعه صفية أنزلها في بيت من بيوت حارثة بن النعمان فسمع بها نساء الأنصار وبجمالها فجئن ينظرن إليها وجاءت عائشة متنقبة حتي دخلت عليها فعرفها فلما خرجت خرج رسول الله علي أثرها فقال كيف رأيتها يا عائشة قال رأيت يهودية قال لا تقولي هذا يا عائشة فإنها قد أسلمت فحسن إسلامها.

رسول خدا (ص) از جنگ خيبر در حالي كه صفيه را به همراه داشت، برگشت و او را در خانه اي خانه هاي حارثة بن نعمان سكونت دارد، زنان انصار وقتي اين قضيه را شنيدند و از زيبائي او با خبر شدند، همه براي ديدن او رفتند، عائشه در حالي كه نقاب زده بود، بر صفيه وارد شد و او را شناخت، هنگامي كه از خانه خارج مي شد، رسول خدا به دنبال او خارج شد و از عائشه سؤال كرد: او را چگونه ديدي؟ عائشه گفت: من يك زن يهودي ديدم !!! رسول خدا فرمود: اين حرف را نزن، او اسلام آورده و اسلامش نيكو شده است.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي۲۳۰هـ)، الطبقات الكبري، ج ۸ ص ۱۲۶، ناشر: دار صادر - بيروت؛

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج ۱ ص ۱۹۶، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن عساكر ، أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله (متوفاي۶۲۰هـ) ، الأربعين في مناقب أمهات المؤمنين رحمة الله عليهن أجمعين ، ج ۱ ص ۱۰۰، تحقيق : محمد مطيع الحافظ , غزوة بدير ، ناشر : دار الفكر - دمشق ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۰۶هـ.

البته استفاده از كلمه «يهوديه» فقط به اين جا ختم نشد؛ بلكه عائشه همواره از اين كلمه براي صفيه استفاده مي كرد كه در مواردي سبب خشم شديد رسول خدا صلي الله عليه وآله مي شد ؛ از جمله در قضيه سفر حجة الوداع كه پيش از اين به صورت مفصل بررسي شد.

حسادت نسبت به جويريه:

حلبي در سيره خود حسادت عائشه نسبت به ام المؤمنين جويريه را اين گونه نقل مي كند:

قال وعن عائشة رضي الله تعالي عنها قالت كانت جويرية امرأة حلوة لا يكاد يراها أحد إلا أخذت بنفسه فبينما النبي صلي الله عليه وسلم عدي ونحن علي الماء أي الذي هو المريسع إذ دخلت جويرية تسأله في كتابتها فوالله ما هو إلا أن رأيتها فكرهت دخولها علي النبي صلي الله عليه وسلم وعرفت أنه سيري منها مثل الذي رأيت فقالت يا رسول الله إني امرأة مسلمة الحديث آه وإنما كرهت ذلك لما جبلت عليه النساء من الغيرة .

ومن ثم جاء انه (ص) خطب امرأة فأرسل عائشة رضي الله تعالي عنها لتنظر إليها فلما رجعت إليه قالت ما رأيت طائلا فقال بلي رأيت خالا في خدها فاقشعرت منه كل شعرة في جسدك أي وفي لفظ آخر عن عائشة رضي الله تعالي عنها فما هو إلا أن وقفت جويرية بباب الخباء لتستعين رسول الله (ص) علي كتابتها فنظرت إليها فرايت علي وجهها ملاحة وحسنا فأيقنت أن رسول الله (ص) إذا رآها أعجبته علما منها بموقع الجمال منه فما هو إلاأن كلمته (ص) فقال لها (ص) خير من ذلك أنا أؤدي كتابتك وأتزوجك فقضي عنها كتابتها وتزوجها.

از عائشه نقل شده است كه جويره زني خوشچهره بود، هركس او را مي ديد، به او متمايل مي شد !

وقتي كه رسول خدا (ص) در سفر بوده و در نزديكي بركه مريسيع بوديم ، جويريه به نزد رسول خدا (ص) آمده و از آن حضرت خواست كه با قرارداد مكاتبه ببندند . قسم به خداوند به مجرد ديدن او ، از آمدنش ناراحت شدم ، و دانستم كه رسول خدا (ص) نيز همان (زيبايي) كه من ديدم خواهد ديد ! ؛ و سپس گفت اي رسول خدا ، من زني تازه مسلمان هستم ...

عائشه از آمدن او به خاطر حسادت زنانه اي كه در دل او جاي داشت ، ناراحت شد !

و به همين سبب بود كه نقل شده است رسول خدا مي خواست از زني خواستگاري كند، عائشه را فرستاد تا او را ببيند، وقتي پيش رسول خدا برگشت، گفت: من چيز ارزشمندي نديدم، رسول خدا فرمود: بلكه خالي در گونه او ديدي كه تمام موهاي بدنت به لرزه افتاد . و در روايت ديگر از عائشه نقل شده است كه جويريه در پشت پرده ايستاد تا رسول خدا او را در قرارداد «مكاتبه» ياري كنند ! وقتي به او نگاه كردم در صورتش زيبايي و ملاحت ديدم ، يقين كردم كه وقتي رسول خدا او را ببيند، خوشش مي آيد ! وقتي رسول خدا (ص) او را ديدند ، بيشتر از آنچه فكر مي كردم به او گفتند ! فرمودند : من سهم قرارداد «كتابت» تو را مي پردازم و با تو ازدواج نيز مي كنم ! و سهم «كتابت» او را پرداخت و با او ازدواج كرد !

الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي۱۰۴۴هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج ۲ ص ۵۸۶ـ۵۸۷، ناشر: دار المعرفة - بيروت - ۱۴۰۰.

حسادت نسبت به مليكة بنت كعب:

مليكة بن كعب، يكي از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه هم از نظر جمال بي نظير بود و هم از نظر جواني از ديگر همسران رسول خدا و به ويژه عائشه جوانتر بود . عائشه با ترفندي عجيب سبب شد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله او را طلاق دهد و اين گونه از دست هووي زيباتر و جوانتر از خودش خلاص شد .

ابن كثير دمشقي در اين باره مي نويسد:

حدثني أبو معشر قال: تزوج رسول الله مليكة بنت كعب، وكانت تذكر بجمال بارع، فدخلت عليها عائشة فقالت: ألا تستحين أن تنكحي قاتل أبيك؟ فاستعاذت منه فطلقها. فجاء قومها فقالوا يا رسول الله إنها صغيرة ولا رأي لها، وإنها خدعت فارتجعها، فأبي. فاستأذنوه أن يزوجوها بقريب لها من بني عذرة فأذن لهم.

قال: وكان أبوها قد قتله خالد بن الوليد يوم الفتح.

رسول خدا با مليكة دختر كعب ازدواج كرد، او را با زيبائي خيره كننده اش مي شناختند ! عائشه بر او وارد شد و گفت: حيا نمي كني كه با قاتل پدرت ازدواج مي كني؟ مليكه از رسول خدا به خداوند پناه برد (أعوذ بالله منك گفت) رسول خدا نيز او را طلاق داد، فاميل هاي او آمدند و گفتند: اي رسول خدا ! او خردسال است، از او درگذر، او گول خورده به او رجوع كن. رسول خدا نپذيرفت، اقوام او اجازه گرفتند كه او را به ازدواج يكي از نزديكانش از قبيله نبي عذره درآوردند، رسول خدا نيز اجازه داد.

پدر مليكه در جنگ فتح مكه توسط خالد بن وليد كشته شده بود.

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، السيرة النبوية، ج ۴ ص ۵۹۲، طبق برنامه الجامع الكبير؛

ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، البداية والنهاية، ج ۵ ص ۲۹۹، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت.

ماوردي شافعي در الحاوي الكبير مي نويسد:

والسابعة : مليكة بنت كعب الليثية كانت مذكورة بالجمال فدخلت عليها عائشة ، فقالت : ألا تستحين أن تتزوجين قاتل أبيك يوم الفتح فاستعيذي منه فإنه يعيذك ، فدخل عليها رسول الله فقالت : أعوذ بالله منك ، فأعرض عنها ، وقال : قد أعاذك الله مني وطلقها .

مليكه دختر كعب ليثي، به زيبائي مشهور بود، عائشه بر او وارد شد و گفت: آيا حيا نمي كني كه با كسي ازدواج مي كني كه پدرت را در روز فتح كشته است؟ از او به خدا پناه ببر ، تا او تو را پناه دهد ! مليكه بر رسول خدا وارد شد و گفت: از تو به خدا پناه مي برم، رسول خدا از او روي گرداند و گفت: تو از من به خدا پناه بردي، سپس او را طلاق داد.

الماوردي البصري الشافعي، علي بن محمد بن حبيب (متوفاي۴۵۰هـ)، الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني، ج ۹ ص ۲۸، تحقيق الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۹ هـ -۱۹۹۹م.

حسادت عائشه نسبت به اسماء بنت نعمان:

اسماء بنت نعمان ، يكي ديگر از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه عائشه با كمك همكار هميشگي اش حفصه دختر عمر، از سر راه برداشت و با همان ترفندي كه مليكة بنت كعب را از ميدان بدر كرده بودند، او را نيز پيش خانواده اش فرستادند .

عن حمزة بن أبي أسيد الساعدي عن أبيه وكان بدريا قال: تَزَوَّجَ رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم أَسْمَاءَ بِنْتَ النُّعْمَانِ الْجَوْنِيَّةَ فَأَرْسَلَنِي فَجِئْت بها فقالت حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ أَو عَائِشَة لِحَفْصَة اخْضِبِيهَا أَنْتِ وأنا أَمْشُطُهَا فَفَعَلَتَا ثُمَّ قالت لها إحْدَاهُمَا أن النَبِي صلي الله عليه وسلم يُعْجِبُهُ من الْمَرْأَةِ إذَا دَخَلَتْ عليه أَنْ تَقُولَ أَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْك فلما دَخَلَتْ عليه وَأَغْلَقَ الْبَابَ وَأَرْخَي السِّتْرَ مَدَّ يَدَهُ إلَيْهَا فقالت أَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْك فقال بِكُمِّهِ علي وَجْهِهِ فَاسْتَتَرَ بِهِ وقال عُذْت مَعَاذاً ثَلَاثَ مَرَّات. قال أبو أسيد: ثُمَّ خَرَجَ عَلَيَّ فقال يا أَبَا أُسَيْدٍ الحقها بِأَهْلِهَا ومتعها بِرَازِقِيَّيْنِ (يعني كرباستين) فَكَانَتْ تَقُولُ دَعُونِي الشَّقِيَّةَ.

از حمزه بن أبي اسيد ساعدي از پدرش كه او در جنگ بدر حضور داشته نقل شده است كه رسول خدا (ص) با اسماء دختر نعيمان ازدواج كرد، مرا به دنبال او فرستاد و من او را پيش رسول خدا آوردم . حفصه به عائشه يا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موي او را شانه مي كنم. هر دو اين كار را كردند، يكي از آن ها به اسماء گفت: رسول خدا از زني خوشش مي آيد كه وقتي بر او وارد مي شود بگويد: «أعوذ بالله منك؛ من از تو به خدا پناه مي برم». وقتي اسماء بر رسول خدا وارد شد و در را بستند و پرده ها را انداختند، رسول خدا دستش را به سوي او دراز كرد، اسماء سه بار گفت: «أعوذ بالله منك؛ از تو به خدا پناه مي برم» . رسول خدا بدون اين كه سخني بگويد، صورت او را پوشاند و فرمود: تو سه بار از من به خدا پناه بردي. أبو اسيد مي گويد: رسول خدا پيش من آمد و گفت: اين أبوأسيد، او را پيش خانواده اش برگردان و دو دست لباس به او بده، سپس مي فرمود: اين زن شقي را از من دور كن.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي۲۳۰هـ)، الطبقات الكبري، ج ۸ ص ۱۴۶، ناشر: دار صادر - بيروت؛

الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاي۳۱۰)، المنتخب من ذيل المذيل ، ج ۱ ص ۱۰۶، طبق برنامه الجامع الكبير؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج ۹ ص ۳۵۹، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت؛

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي ۸۵۵هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج ۲۰ ص ۲۳۱، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت؛

البغدادي، ابوجعفر محمد بن حبيب بن أمية (متوفاي۲۴۵هـ)، المحبر، ج ۱ ص ۹۵، طبق برنامه الجامع الكبير؛

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي ۴۰۵ هـ)، المستدرك علي الصحيحين،ج ۴ ص ۳۹، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۰م؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج ۷ ص ۴۹۶، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۲هـ - ۱۹۹۲م؛

السيوطي وآخرون ، شرح سنن ابن ماجه، ج ۱ ص ۱۴۸، طبق برنامه الجامع الكبير؛

الصنعاني الأمير، محمد بن إسماعيل (متوفاي ۸۵۲هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام، ج ۳ ص ۱۵۳، تحقيق: محمد عبد العزيز الخولي، ناشر:دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، ۱۳۷۹هـ.

نويري در نهاية الأرب مي نويسد كه او از زيباترين زنان زمان خودش بوده است:

أسماء بنت النعمان ... تزوج بها رسول الله صلي الله عليه وسلم في سنة تسع من الهجرة ، زوجه إياها أبوها حين قدم ، علي اثنتي عشرة أوقية ونش ، وبعث معه أبا أسيد ؛ فحملها من نجد حتي نزل بها في أطم بني ساعدة ، فقالت عائشة : قد وضع يده في الغرائب يوشك أن يصرفن وجهه عنا ، وكانت من أجمل النساء ، فقالت حفصة لعائشة ، أو عائشة لحفصة : اخضبيها أنت وأنا أمشطها ، ففعلتا ، ثم قالت لها إحداهما : إنه يعجبه من المرأة إذا دخلت عليه أن تقول : أعوذ بالله منك ؛ فلما دخلت عليه وأغلق الباب ، وأرخي الستر ، مدّ يده إليها ، فقالت : أعوذ بالله منك ، فقال : «لقد عذت بمعاذ الحقي بأهلك» وأمر أبا أسيد أن يردها إلي أهلها ؛ وقال : «متعها برازقيتين» يعني كرباسين ، فكانت تقول : ادعوني الشقية ، وإنما خدعت ؛ لما رؤي من جمالها وهيئتها ، وذكر لرسول الله صلي الله عليه وسلم من حملها علي ماقالت ، فقال : «إنهن صواحب يوسف وكيدهن عظيم».

رسول خدا (ص) در سال هفتم هجرت با اسماء دختر نعمان ازدواج كرد، پدرش او را به ازدواج رسول خدا درآورد و دوازده ونيم پيمانه (طلا يا نقره) قرار داد و أبا اميه را به همراه او فرستاد، أبا اسيد او را از نجد آورد و در قلعه بني ساعده سكونت داد . عائشه گفت : رسول خدا (ص) دست به كارهاي عجيبي زده است ! نزديك است كه اين زن صورت رسول خدا (ص) را از ما برگرداند (جاي ما را در قلب رسول خدا بگيرد). پس حفصه به عائشه يا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موهاي او را شانه مي كنم، هر دو كارشان را انجام دادند، يكي از آن ها به اسماء گفت: رسول خدا از زني خوشش مي آيد كه وقتي بر او وارد مي شود بگويد: «أعوذ بالله منك؛ من از شما به خدا پناه مي برم». وقتي درها بسته و پرده ها انداخته شد، رسول خدا دستش را به سوي او دراز كرد، اسماء گفت: از تو به خدا پناه مي برم، رسول خدا فرمود: تو از من به خدا پناه بردي، به خانواده ات ملحق شود . سپس به أسيد دستور داد كه او را به خانواده اش برگرداند و گفت: دو دست لباس به او بده و مي فرمود: اين زن شقي را از من دور كن . آن زن (كسي كه اين سخن را به اسماء ياد داده بود) وقتي زيبائي و چهره اسماء را ديد اين نيرنگ را به كار برد. وقتي رسول خدا از اين مسأله خبر دار شد فرمود: آن ها (همانند) زناني هستند كه به يوسف تهمت زدند، و مكر و حيله آن ها عظيم است

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي۷۳۳هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب،ج ۱۸ ص ۱۲۷، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م.

و ابن حجر عسقلاني نيز مي گويد كه او از زيباترين زنان زمان خودش بوده و زنان رسول خدا صلي الله عليه وآله وقتي او را ديدند به او حسادت كردند و ... .

عن بن عباس تزوج رسول الله صلي الله عليه وسلم أسماء بنت النعمان وكانت من أجمل أهل زمانها وأشبهن فقالت عائشة قد وضع يده في العراب يوشك أن يصرفن وجهه عنا وكان خطبها حين وفد أبوها عليه في وفد كندة فلما رآها نساؤه حسدنها فقلن لها إن أردت أن تخظي عنده القصة.

از ابن عباس نقل شده است كه رسول خدا با اسماء دختر نعمان كه از زيباترين زنان زمان خود بود، ازدواج كرد، عائشه گفت: رسول خدا (ص) دست خود را در خانداني اصيل گذاشته است كه نزديك است ، روي او را از ما برگردانند ! - و وقتي پدرش به نزد رسول خدا (ص) آمده بود ، ان حضرت او را از پدرش خواستگاري كرده بودند - وقتي كه زنان او را ديدند ، به او حسادت ورزيدند و به او گفتند اگر دوست داري در نزد رسول خدا (ص) جايگاهي داشته باشي ...

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج ۷ ص ۴۹۷، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۲هـ - ۱۹۹۲م.

و حلبي در سيره خود مي نويسد كه زنان پيامبر ترسيدند كه او با زيبائي خيره كننده اش نزد رسول خدا از آن ها عزيزتر شود، به همين دليل به او گفتند كه اين سخن را بگو و ... .

وفي كلام بعضهم أن نساء النبي صلي الله عليه وسلم خفن أن تغلبن عليه لجمالها فقلن لها إنه صلي الله عليه وسلم يعجبه إذا دنا منك أن تقولي له أعوذ بالله منك فلما دنا منها قالت أعوذ بالله منك وفي رواية قلن لها إن أردت أن تحظي عنده فتعوذي بالله منه فلما دخل عليها قالت له أعوذ بالله منك فصرف صلي الله عليه وسلم وجهه عنها وقال ما تقدم وطلقها وأمر أسامة رضي الله تعالي عنه فمتعها بثلاثة أثواب.

برخي گفته اند كه زنان رسول خدا ترسيدند كه او با زيبائي اش بر آن ها غلبه كند، به او گفتند: رسولخدا از زني خوشش مي آيد كه وقتي به او نزديك شد بگويد: از دست تو به خدا پناه مي برم، وقتي پيش رسول خدا رفت ، گفت: از تو به خدا پناه مي برم. و در روايت ديگر آمده است كه گفتند: اگر مي خواهي از ماندن پيش رسول خدا بهره اي ببري، از او به خدا پناه ببر . وقتي رسول خدا بر او وارد شد، او گفت: از تو به خدا پناه مي برم، رسول خدا صورتش را از او برگرداند و آن چه كه گذشت فرمود و او را طلاق داد و به اسامه دستور داد كه او به سه دست لباس بدهد .

الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي۱۰۴۴هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج ۳ ص ۴۱۸، ناشر: دار المعرفة - بيروت - ۱۴۰۰.

حسادت نسبت به شَرَافُ بنتُ خَلِيفَةَ:

شراف بن خليفه، خواهر دحيه كلبي كه در جمال و زيبائي شهره است، از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود، رسول خدا عائشه را براي ديدن او فرستاد ؛ اما عائشه از فرط حسادت به جاي گفتن حقيقت و توصيف جمال و زيبائي او، سعي كرد كه زيبائي را كتمان كند. محمد بن سعد در طبقات الكبري مي نويسد:

أخبرنا محمد بن عمر حدثني الثوري عن جابر عن عبد الرحمن بن سابط قال خطب رسول الله امرأة من كلب فبعث عائشة تنظر إليها فذهبت ثم رجعت فقال لها رسول الله ما رأيت فقالت ما رأيت طائلا فقال لها رسول الله لقد رأيت طائلا لقد رأيت ... اقشعرت كل شعرة منك فقالت يا رسول الله ما دونك سر.

رسول خدا زني از قبيله كلب را خواستگاري كرد، عائشه را فرستاد تا او را نگاه كند، عائشه رفت و برگشت، رسول خدا از او سؤال كرد كه چه ديدي؟ عائشه گفت: چيز ارزشمندي نديدم، رسول خدا فرمود: به درستي كه چيز ارزشمندي ديدي، ...(اهل سنت در اينجا خصوصياتي را نقل كرده اند كه براي حفظ حريم رسول خدا از نقل آن معذوريم) ديدي كه تمام موهاي بدنت را لرزاند، عائشه گفت: اي رسول خدا (ص) چيزي را نمي شود از تو پنهان كرد.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي۲۳۰هـ)، الطبقات الكبري، ج ۸ ص ۱۶۰، ناشر: دار صادر - بيروت.

و ابن قتيبه دينوري در عيون الأخبار مي نويسد:

باب الحسن والجمال

بين الرسول صلي اللّه عليه وسلم وعائشة رضي اللّه عنها عن عائشة رضي اللّه عنها قالت: خطب رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم امرأة من كلبٍ، فبعثني أنظر إليها؛ فقال لي: كيف رأيت؟ فقلت: ما رأيت طائلاً؛ فقال: لقد رأيت ... اقشعرّ كل شعرةٍ منك علي حدةٍ . فقالت: ما دونك سرّ.

الدينوري، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي۲۷۶هـ)، عيون الأخبار، ج ۱ ص ۱۶۰، طبق برنامه الجامع الكبير.

بسياري ديگر از علماي اهل سنت نيز همين مطلب را نقل كرده اند كه ما فقط به ذكر آدرس آن ها اكتفا مي كنيم:

الأصبهاني، ابونعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي۴۳۰هـ)، تاريخ أصبهان ، ج ۲ ص ۱۵۸، تحقيق : سيد كسروي حسن ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۱۰ هـ-۱۹۹۰م؛

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي۴۶۳هـ)، تاريخ بغداد، ج ۱ ص ۳۰۱، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي۵۷۱هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج ۵۱ ص ۳۶، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - ۱۹۹۵؛

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي ۵۹۷ هـ)، الوفا بأحوال المصطفي، ج ۱ ص ۳۱۸، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر:دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۸هـ ـ ۱۹۸۸م؛

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي۷۳۳هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب،ج ۱۸ ص ۱۳۱، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج ۷ ص ۷۲۶، رقم: ۱۱۳۶۹، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۲هـ - ۱۹۹۲م؛

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي۹۱۱هـ)، الخصائص الكبري، ج ۲ ص ۱۸۱، ناشر:دار الكتب العلمية - بيروت - ۱۴۰۵هـ - ۱۹۸۵م.

شكستن كاسه همسران رسول خدا از شدت حسادت:

حسادت عائشه نسبت به ديگر زنان رسول خدا صلي الله عليه وآله به حدي بود كه در برخي از موارد او را وادار به واكنش هاي تند ، آن هم در برابر ديدگان رسول خدا مي كرد ؛ از جمله كاسه يكي از همسران رسول خدا را كه در آن براي حضرت غذا فرستاده بود ، شكست و غذاي آن را روي زمين ريخت.

شكستن كاسه ام سلمه، از شدت حسادت:

نسائي در المجتبي، طحاوي در مشكل الآثار، ابن أبي الدنيا در المداراة الناس و ... خود با سند صحيح نقل كرده اند كه عائشه كاسه، ام سلمه را شكسته است:

أخبرنا الرَّبِيعُ بن سُلَيْمَانَ قال حدثنا أَسَدُ بن مُوسَي قال حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ عن ثَابِتٍ عن أبي الْمُتَوَكِّلِ عن أُمِّ سَلَمَةَ أنها يَعْنِي أَتَتْ بِطَعَامٍ في صَحْفَةٍ لها إلي رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَأَصْحَابِهِ فَجَاءَتْ عَائِشَةُ مُتَّزِرَةً بِكِسَاءٍ وَمَعَهَا فِهْرٌ فَفَلَقَتْ بِهِ الصَّحْفَةَ فَجَمَعَ النبي صلي الله عليه وسلم بين فِلْقَتَيْ الصَّحْفَةِ وَيَقُولُ كُلُوا غَارَتْ أُمُّكُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ أَخَذَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم صَحْفَةَ عَائِشَةَ فَبَعَثَ بها إلي أُمِّ سَلَمَةَ وأعطي صَحْفَةَ أُمِّ سَلَمَةَ عَائِشَةَ.

از أبو متوكل از ام سلمه نقل شده است كه او غذائي در يك كاسه براي رسول خدا و اصحابش آورد، عائشه كه خود را با عبائي پيچيده بود و سنگي در دست داشت آمد و با آن كاسه را شكست. رسول خدا دو تكه كاسه را جمع كرد و فرمود: بخوريد، مادر شما حسادت كرد ! ـ دو بار اين جمله را فرمودـ سپس رسول خدا كاسه عائشه را برداشت و براي ام سلمه فرستاد و كاسه ام سلمه را به عائشه داد.

النسائي، أحمد بن شعيب ابوعبد الرحمن، (متوفاي۳۰۳ هـ)، المجتبي من السنن، ج ۷ ص ۷۰ ، ح۳۹۵۶ ، تحقيق: عبدالفتاح ابوغدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الثانية، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶؛

إبن أبي الدنيا القرشي البغدادي، ابوبكر عبد الله بن محمد بن عبيد (متوفاي۲۸۱هـ)، مداراة الناس ، ج ۱ ص ۱۲۷ ، تحقيق : محمد خير رمضان يوسف ، ناشر : دار ابن حزم - بيروت - لبنان ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م ؛

إبن أبي الدنيا القرشي البغدادي، ابوبكر عبد الله بن محمد بن عبيد (متوفاي۲۸۱هـ)، العيال ويقع في مجلدين ، ج ۲ ص ۷۶۲ ، تحقيق : د نجم عبد الرحمن خلف ، ناشر : دار ابن القيم - السعودية - الدمام ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۱۰هـ - ۱۹۹۰م ؛

الطحاوي، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي۳۲۱هـ)، شرح مشكل الآثار، ج ۸ ص ۴۲۳ ، تحقيق شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۸هـ - ۱۹۸۷م.

محمد ناصر الباني وهابي، اين روايت را تصحيح كرده است :

قلت: أخرجه النسائي بإسناد صحيح.

نسائي آن را با سند صحيح نقل كرده است.

ألباني، محمد ناصر (متوفاي۱۴۲۰هـ)، إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، ج ۵ ، ص ۳۵۹ ، تحقيق: إشراف: زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵ م.

محمد بن اسماعيل بخاري اين داستان را نقل مي كند؛ اما همانند هميشه و به منظور حفظ آبروي عائشه ، از بردن نام او خودداري مي كند :

حدثنا عَلِيٌّ حدثنا بن عُلَيَّةَ عن حُمَيْدٍ عن أَنَسٍ قال كان النبي (ص) عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ فَأَرْسَلَتْ إِحْدَي أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ بِصَحْفَةٍ فيها طَعَامٌ فَضَرَبَتْ التي النبي (ص) في بَيْتِهَا يَدَ الْخَادِمِ فَسَقَطَتْ الصَّحْفَةُ فَانْفَلَقَتْ فَجَمَعَ النبي (ص) فِلَقَ الصَّحْفَةِ ثُمَّ جَعَلَ يَجْمَعُ فيها الطَّعَامَ الذي كان في الصَّحْفَةِ وَيَقُولُ غَارَتْ أُمُّكُمْ ثُمَّ حَبَسَ الْخَادِمَ حتي أتي بِصَحْفَةٍ من عِنْدِ التي هو في بَيْتِهَا فَدَفَعَ الصَّحْفَةَ الصَّحِيحَةَ إلي التي كُسِرَتْ صَحْفَتُهَا وَأَمْسَكَ الْمَكْسُورَةَ في بَيْتِ التي كَسَرَتْ.

از أنس نقل شده است كه رسول خدا در كنار يكي از همسران خود بود، يكي ديگر از همسران آن حضرت، كاسه اي از طعام براي آن حضرت فرستاد. همسري كه رسول خدا در خانه او بود، زير دست خادم آن خانم زد، كاسته بر زمين افتاد و شكست. رسول خدا تكه هاي كاسه را جمع كرد و سپس غذا را در كاسه ديگري گذاشته و مي گفت: حسادت مادرتان برانگيخته شده است، سپس خادم را نگه داشت تا اين كه از خانه آن زن كه كاسه را شكسته بود، كاسه اي برداشت، كاسه سالم را به كسي كه كاسه اش شكسته بود داد و كاسه شكسته را در خانه كسي كه آن را شكسته بود نگه داشت.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي۲۵۶هـ)، صحيح البخاري،ج ۵ ص ۲۰۰۳، ح۴۹۲۷، كِتَاب النِّكَاحِ، بَاب الْغَيْرَةِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷.

ابن حجر عسقلاني به نقل از طيبي مي نويسد كه نام عائشه را به خاطر حفظ مقام و منزلت او حذف كرده اند :

قال الطيبي إنما أبهمت عائشة تفخيما لشأنها وأنه مما لا يخفي ولا يلتبس أنها هي لأن الهدايا إنما كانت تهدي إلي النبي صلي الله عليه وسلم في بيتها .

طيبي گفته است: نام عائشه به منظور بزرگداشت او مبهم آورده شده است و اين چيزي نيست كه مخفي بماند و يا بر كسي اشتباه شود؛ زيرا همواره هدايا به رسول خدا در خانه او داده مي شده است.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج ۵ ص ۱۲۴، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

و عيني در عمدة القاري مشخصا مي نويسد كه آن زني كه كاسه را شكسته، عائشه بوده است .

قوله : (عند بعض نسائه) هي عائشة رضي الله تعالي عنها .

اين كه گفته : رسول خدا در پيش بعضي از همسران بود، منظور عائشه است .

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي ۸۵۵هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج ۲۰ ص ۲۰۹، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و البته اين كه هدايا هميشه در زماني كه آن حضرت در خانه عائشه بوده، به آن حضرت داده مي شده، سخني است كه دليلي جز روايتي از خود عائشه ، كه در آن مطالبي مخالف عقل و منطق سليم وجود دارد ، يافت نمي شود ! اين روايت در آدرس ذيل مورد بررسي قرار گرفته است :

http://www.valiasr-aj.com/lib/layn/layn۵.htm#_Toc۲۴۴۱۳۷۹۹۲

و بلكه توهين به حضرت رسول است ؛ چرا كه ثابت مي كند آن حضرت عدالت را در تقسيم اوقات ميان همسرانش رعايت نمي كرده و بيشتر اوقات را در خانه او مي گذرانده است .

احمد بن حنبل، نيز همين روايت را از أنس نقل مي كند ؛ ولي او با ترديد مي گويد كه مراد از آن عائشه است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا بن أبي عدي عن حُمَيْدٍ وَيَزِيدُ بن هَارُونَ أنا حُمَيْدٌ عن أَنَسٍ ان رَسُولَ اللَّهِ (ص) كان عِنْدَ بَعْضِ نِسَائِهِ قال أَظُنُّهَا عَائِشَةَ فَأَرْسَلَتْ إِحْدَي أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ مع خَادِمٍ لها بِقَصْعَةٍ فيها طَعَامٌ قال فَضَرَبَتِ الأُخْرَي بِيَدِ الْخَادِمِ فَكُسِرَتِ القَصْعَةُ بِنِصْفَيْنِ قال فَجَعَلَ رسول اللَّهِ (ص) يقول غَارَتْ أُمُّكُمْ قال وَأَخَذَ الْكَسْرَتَيْنِ فَضَمَّ إِحْدَاهُمَا إلي الأُخْرَي فَجَعَلَ فيها الطَّعَامَ ثُمَّ قال كُلُوا فَأَكَلُوا وَحَبَسَ الرَّسُولَ وَالْقَصْعَةَ حتي فَرَغُوا فَدَفَعَ إلي الرَّسُولِ قَصْعَةً أُخْرَي وَتَرَكَ الْمَكْسُورَةَ مَكَانَهَا.

از أنس نقل شده است كه رسول خدا در خانه يكي از همسرانش بود و من گمان مي كنم كه خانه عائشه بوده است، يكي ديگر از همسران رسول خدا به دست خادم خودش كاسه طعامي براي آن حضرت فرستاد . همسر ديگرش (عائشه) به دست خادم زد و كاسه دو نيم شد . انس گفت: رسول خدا (ص) فرمود: مادرتان حسادت كرد ! دو نيمه كاسه را گرفت و به يكديگر چسپاند و غذا را در آن نهاد، سپس فرمود: بخوريد و آن ها خوردند . آن حضرت خادم و كاسه را نگه داشت، تا از خوردن غذا فارغ شدند، سپس كاسه ديگري به خادم داد و كاسه شكسته را در همان جا گذاشت .

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۳ ص ۱۰۵، ح۱۲۰۴۶، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

اما ديگر بزرگان اهل سنت، داستان را به صورت كامل نقل و تصريح مي كنند كه عائشه كاسه را شكسته است؛ اما اين كه كاسه چه كسي را شكسته است، نام ام سلمه، زينب بنت جحش، صفيه و حفصه را ذكر كرده اند .

شكستن كاسه زينب بنت حجش:

خطيب بغدادي در تاريخ خود با سند صحيح نقل مي كند كه عائشه كاسه زينب بنت جحش را شكسته است :

وأما من قال : هي زينب فأخبرنا أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الله بن بشران المعدل قال : أخبرنا أبو الحسن علي بن محمد بن أحمد المصري قال : حدثنا روح بن الفرج قال : حدثنا يحيي بن بكير قال : حدثنا الليث بن سعد عن جرير بن حازم عن حميد الطويل قال : سمعت أنس بن مالك يحدث أَنَّ زَيْنَبَ إبْنَةَ جَحْشٍ أَهْدَتْ إلَي رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وهو في بَيْتِ عَائِشَةَ وَيَوْمِهَا جَفْنَةً من حَيْسٍ فَقَامَتْ عَائِشَةُ فَأَخَذَتْ الْقَصْعَةَ فَضَرَبَتْ بها وَمَا فِيْهَا الأَرْضَ فَكَسَرَتْهَا فَقَامَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم إلَي قَصْعَةٍ لها فَدَفَعَهَا رَسُوْلُ اللهِ إلَي زَيْنَبَ وقال: «هذه لها مَكَانُ صَحْفَتِهَا» وقَالَ لِعَائِشَةَ: لَكِ التي كَسَرَتْها.

از حميد طويل نقل شده است كه أنس شنيدم نقل مي كرد كه زينب دختر جحش كاسه اي حلوا براي رسول خدا (ص) كه در آن روز در خانه عائشه بود، فرستاد، عائشه برخواست، كاسه را گرفت و آن را با همه آن چه در آن بود، به زمين كوبيد، پس رسول خدا (ص) برخواست كاسه اي از خانه عائشه برداشت و آن را به زينب داد و فرمود: اين كاسه به جاي كاسه او. و به عائشه گفت: كاسه اي كه شكستي مال تو .

البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي۴۶۳هـ)، كتاب الأسماء المبهمة في الأنباء المحكمة ، ج ۸ ص ۵۱۹، تحقيق : د. عز الدين علي السيد ، ناشر : مكتبة الخانجي - القاهرة / مصر ، الطبعة : الثالثة ، ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۷م.

بررسي سند روايت:

أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الله بن بشران المعدل :

ذهبي در باره او مي گويد:

روي شيئا كثيرا علي سداد وصدق وصحة رواية كان عدلا وقورا . قال الخطيب كان تام المروءة ظاهر الديانة صدوقا ثبتا.

روايات زيادي كه محكم، راست و صحيح بوده نقل كرده است، آدم عادل و با وقاري بود. خطيب بغدادي گفته: مروتي كامل و ظاهر متديني داشت، راستگو و مورد اعتماد بود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج ۱۷ ص ۳۱۲، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

أبو الحسن علي بن محمد بن أحمد المصري

ذهبي در باره او مي گويد:

المصري . الإمام المحدث الرحال أبو الحسن علي بن محمد بن أحمد بن الحسن البغدادي الواعظ المشهور بالمصري لإقامته مدة بمصر .

قال أبو بكر الخطيب كان ثقة عارفا جمع حديث الليث وحديث ابن لهيعة وصنف في الزهد كتبا كثيرة وكان له مجلس وعظ حدثني الأزهري أنه يحضر مجلسه رجال ونساء فكان يجعل علي وجهه برقعا خوفا أن يفتتن به الناس من حسن وجهه.

مصري، پيشوا، محدثي كه براي شنيدن روايت زياد مسافرت مي كرد، واعظ مشهور مصري ...

خطيب بغدادي گفته: او مورد اعتماد و عارف بود، حديث ليث و حديث أبي لهيعه را جمع كرد و در باره زهد كتاب هاي زيادي نوشت، مجلس پند و نصيحت داشت، ازهري براي من نقل كرد كه در مجلس او زن و مرد حاضر مي شد و او به دليل زيبائي زياد و اين كه مردم به فتنه نيفتند، صورت خود را با برقع (پوشيه) مي پوشاند.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج ۱۵ ص ۳۸۱، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

أبو الزنباع روح بن الفرج:

ابن حجر عسقلاني در باره او مي گويد:

روح بن الفرج القطان أبو الزنباع بكسر الزاي وسكون النون بعدها موحدة المصري ثقة من الحادية عشرة مات سنة اثنتين وثمانين وله أربع وثمانون تمييز.

روح بن فرج مصري، مورد اعتماد و از طبقه يازدهم روات بود .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج ۱ ص ۲۱۱، رقم: ۱۹۶۷، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

يحيي بن بكير :

از روات بخاري ، مسلم و ابن ماجه، ابن حجر در باره او مي گويد:

يحيي بن عبد الله بن بكير المخزومي مولاهم المصري وقد ينسب إلي جده ثقة في الليث وتكلموا في سماعه من مالك من كبار العاشرة مات سنة إحدي وثلاثين وله سبع وسبعون خ م ق.

يحيي بن عبد الله بن بكير مصري كه گاهي به جدش نسبت داده مي شود (يحيي بن بكير گفته مي شود) در رواياتي كه از ليث بن سعد شنيده است، مورد اعتماد است ؛ ولي در رواياتي كه از مالك نقل كرده است، اشكال شده است .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج ۱ ص۵۲۹، رقم: ۷۵۸۰، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

الليث بن سعد :

از روات بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته، ابن حجر در باره او مي گويد:

الليث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمي أبو الحارث المصري ثقة ثبت فقيه إمام مشهور من السابعة مات في شعبان سنة خمس وسبعين ع .

ليث بن سعد مصري، مورد اعتماد، دانشمند و پيشواي نام آور بود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج ۱ ص ۴۶۴، رقم: ۵۶۸۴، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

جرير بن حازم

از روات بخاري، مسلم و بقيه صحاح سته، ابن حجر در باره او مي گويد:

جرير بن حازم بن زيد بن عبد الله الأزدي أبو النضر البصري والد وهب ثقة....

جرير بن حازم بصري، مورد اعتماد بود ... .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج ۱ ص ۱۳۸، رقم: ۹۱۱، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

حميد الطويل

از روات بخاري ، مسلم و بقيه صحاح سته، ابن حجر در باره او مي گويد:

حميد بن أبي حميد الطويل أبو عبيدة البصري اختلف في اسم أبيه علي نحو عشرة أقوال ثقة مدلس.

حميد بن أبي حميد، مورد اعتماد و مدلس بود.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲هـ)، تقريب التهذيب، ج ۱ ص ۱۸۱، رقم: ۱۵۴۴، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

البته تدليس او ضرري به صحت روايت نمي زند؛ چرا كه طبق نقل ذهبي تمام روات اهل سنت غير از دو نفر مدلس بوده اند:

وروي معاذ بن معاذ عن شعبة قال ما رأيت أحدا من أصحاب الحديث إلا يدلس إلا عمرو بن مرة وابن عون.

معاذ بن معاذ از شعبه نقل كرده است كه احدي از اصحاب حديث را نديدم مگر اين كه اهل تدليس بودند؛ غير از عمر بن مره و ابن عون.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي ۷۴۸ هـ)، سير أعلام النبلاء، ج ۵ ص ۱۹۷، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

أنس بن مالك:

صحابي.

همين روايت را ابن حزم اندلسي در المحلي به سند خود مستقيما از ليث بن سعد و ابن حجر عسقلاني در فتح الباري و بدر الدين عيني در عمدة القاري نقل كرده اند:

إبن حزم الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي۴۵۶هـ)، المحلي، ج ۸ ص ۱۴۱، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت؛

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج ۵ ص ۱۲۵، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت؛

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي ۸۵۵هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج ۱۳ ص ۳۶، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

شكستن كاسه حفصه به خاطر حسادت:

برخي ديگر از بزرگان اهل سنت نقل كرده اند كه عائشه كاسه حفصه را شكسته است. أبي يعلي در مسند خود مي نويسد:

حدثنا العباس حدثنا عمران بن خالد الخزاعي حدثنا ثابت عن أنس قال كان النبي (ص) في بيت عائشة وبعض أصحابه ينتظر طعاما قال فسبقتها قال عمران أكبر ظني أنها حفصة بصحفة فيها ثريد وقالت فوضعتها قالت فخرجت عائشة فأخذت القصعة قال ذاك قبل أن يحتجبن قال فضربت بها فانكسرت فأخذها نبي الله (ص) فضمها وقال بكفه حكي عمران وضمها وقال كلوا غارت أمكم قال فلما فرغ أرسل بالصحفة إلي حفصة وأرسل بالمكسورة إلي عائشة فصارت قضية من كسر شيئا فهو له وعليه مثلها.

از أنس نقل شده است كه رسول خدا در خانه عائشه بود، برخي از اصحاب آن حضرت منتظر غذا بودند، يكي از زنان آن حضرت كه عمران مي گويد بيشتر گمان من اين است كه او حفصه بوده، كاسه اي كه در آن آبگوشت بود زودتر از عائشه آورد و آن را گذاشت، عائشه آمد و كاسه را برداشت ـ اين قضيه قبل از دستور به حجاب بوده است ـ و آن را زد و شكست. رسول خدا آن كاسه را گرفت و با دستانش چسپاند و سپس فرمود: بخوريد ، مادرتان حسادت كرده است ! وقتي فارغ شد، كاسه اي براي حفصه فرستاد و كاسه شكسته را به عائشه داد؛ پس از آن هر كس كاسه اي مي شكست ، مثل آن بر عهده او بود.

أبو يعلي الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثني (متوفاي۳۰۷ هـ)، مسند أبي يعلي، ج ۶ ص۸۵ـ ۸۶، ح۳۳۳۹، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۴ هـ - ۱۹۸۴م.

همين قضيه را طحاوي حنفي در شرح مشكل الآثار و دارقطني در سنن خود نقل كرده اند:

الطحاوي الحنفي ، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفاي۳۲۱هـ)، شرح مشكل الآثار، ج ۸ ص ۴۲۵، تحقيق شعيب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۸هـ - ۱۹۸۷م؛

الدارقطني البغدادي، ابوالحسن علي بن عمر (متوفاي ۳۸۵هـ)، سنن الدارقطني ج ۴ ص ۱۵۳، ح۱۴، تحقيق : السيد عبد الله هاشم يماني المدني ، ناشر : دار المعرفة - بيروت - ۱۳۸۶ - ۱۹۶۶م.

شكستن كاسه صفيه ، به خاطر حسادت:

برخي ديگر از بزرگان اهل سنت نقل كرده اند كه عائشه كاسه صفيه همسر رسول خدا را شكسته است:

حدثنا مُسَدَّدٌ ثنا يحيي عن سُفْيَانَ حدثني فُلَيْتٌ الْعَامِرِيُّ عن جَسْرَةَ بِنْتِ دَجَاجَةَ قالت قالت عَائِشَةُ رضي الله عنها ما رأيت صَانِعًا طَعَامًا مِثْلَ صَفِيَّةَ صَنَعَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) طَعَامًا فَبَعَثَتْ بِهِ فَأَخَذَنِي أَفْكَلٌ فَكَسَرْتُ الْإِنَاءَ فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ ما كَفَّارَةُ ما صَنَعْتُ قال إِنَاءٌ مِثْلُ إِنَاءٍ وَطَعَامٌ مِثْلُ طَعَامٍ.

از جسره دختر دجاجه نقل شده است كه عائشه گفت: آشپزي مانند صفيه نديده بودم ! او غذائي براي رسول خدا درست كرد و فرستاد، (از شدت حسادت بدنم) به لرزه افتاد؛ پس ظرف را شكستم و گفتم: اي رسول خدا كفاره اين كار من چيست، آن حضرت فرمود: ظرفي همانند آن ظرف و غذائي همانند آن غذا.

السجستاني الأزدي، سليمان بن الأشعث ابوداوود (متوفاي ۲۷۵هـ)، سنن أبي داوود، ج ۳ ص ۲۹۷، ح۳۵۶۸، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر؛

النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي ۴۶۳هـ)، الاستذكار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار في شرح الموطأ، ج ۷ ص ۱۴۸ـ۱۴۹، تحقيق: سالم محمد عطا - محمد علي معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۲۰۰۰م؛

الأنصاري القرطبي، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاي۶۷۱هـ)، الجامع لأحكام القرآن، ج ۲ ص ۳۵۷، ناشر: دار الشعب - القاهرة.

و احمد بن حنبل نيز به نقل از خود عائشه مي نويسد كه من كاسه صفيه را شكستم و رسول خدا به خاطر اين كار بسيار خشمگين شد :

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أَبِي ثنا سُرَيْجُ بن النُّعْمَانِ قال حدثنا عبد الْوَاحِدِ عن أَفْلَتَ بن خَلِيفَةَ قال أَبِي سُفْيَانُ يقول فُلَيْتٍ عن جَسْرَةَ بِنْتِ دَجَاجَةَ عن عَائِشَةَ قالت بَعَثَتْ صَفِيَّةُ إلي رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم بِطَعَامٍ قد صَنَعَتْهُ له وهو عندي فلما رأيت الْجَارِيَةَ أخذتني رِعْدَةٌ حتي اسْتَقَلَّنِي أَفْكَلُ فَضَرَبْتُ الْقَصْعَةَ فَرَمَيْتُ بها قالت فَنَظَرَ إِلَيَّ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلمفَعَرَفْتُ الْغَضَبَ في وَجْهِهِ فقلت أَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ أَنْ يَلْعَنَنِي الْيَوْمَ قالت قال أَوْلَي قالت قلت وما كَفَّارَتُهُ يا رَسُولَ اللَّهِ قال طَعَامٌ كَطَعَامِهَا وَإِنَاءٌ كَإِنَائِهَا.

از عائشه نقل شده است كه صفيه غذائي را كه براي رسول خدا (ص) درست كرده بود، فرستاد، رسول خدا در خانه من بود، وقتي كنيز او را ديدم، بدنم به لرزش افتاد، با سنگ كاسه او را شكستم. عائشه مي گويد: سپس به رسول خدا (ص) نگاه كردم، خشم و غضب را در صورت او مشاهده كردم؛ پس گفتم: پناه مي برم به رسول خدا اگر امروز مرا نفرين كند.

پيغمبر فرمودند : سزاوار بود (كه اين كار را نمي كردي تا من نيز غضب نمي كردم)

گفتم : اي رسول خدا ! كفاره اين كار چيست ؟ فرمودند : غذايي مانند غذاي او و ظرفي مانند ظرف او !

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۶ ص ۲۷۷، ح۲۶۴۰۹، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.

هيثمي بعد از نقل اين روايت مي گويد:

قلت رواه أبو داود وغيره باختصار ورواه أحمد ورجاله ثقات .

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۴ ص ۳۲۱، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - ۱۴۰۷هـ.

طبق اين روايت، رسول خدا صلي الله عليه وآله به خاطر اين عمل عائشه به شدت خشمگين شده بوده؛ به طوري كه عائشه گمان كرده او را نفرين خواهد كرد.

همان طور كه پيش از اين گذشت، طبق نقل خود عائشه، كسي كه رسول خدا بر او غضب كند، مستحق آتش جهنم خواهد بود، حال ما سؤالي از دانشمندان اهل سنت داريم كه آيا اين قاعده شامل خود عائشه نيز مي شود يا خير؟

و ابن أثير جزري در جامع الأصول به نقل از عائشه مي نويسد كه من از شدت حسادت بدنم به لرزه افتاد و كاسه را شكستم .

۶۱۹۸ ( د س ) عائشة - رضي الله عنها - : قالت : ( ما رأيتُ صانعةَ طعام مثل صفيةَ ، صنعتْ لرسولِ الله - صلي الله عليه وسلم - طعاما - وهو في بيتي - فأخذني أَفْكَل ، وارتعدتُ مِن شِدَّةِ الغَيْرَةِ ، فكسرتُ الإِناءَ ، ثم نَدِمْتُ ، فقلتُ :يا رسولَ الله ، ما كَفَّارةُ ما صنعتُ ؟ فقال : إِناء مثل إِناء ، وطعام مثلُ طعام ) . أخرجه أبو داود ، والنسائي .

آشپزي مانند صفيه نديده بودم ! او غذائي براي رسول خدا درست كرد؛ در حالي كه آن حضرت در خانه من بود، مرا لرزه گرفت و از شدت حسادت بدنم به لرزش افتاد، پس ظرف را شكستم، سپس پشيمان شدم و گفتم: اي رسول خدا (ص) كفاره اين كار من چيست؟ فرمود: ظرفي همانند ظرف و غذائي همانند غذائي او . اين روايت را ابوداود و نسائي نقل كرده اند.

الجزري، المبارك بن محمد ابن الأثير (متوفاي۵۴۴هـ)، معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول، ج ۸ ص ۴۳۷، طبق برنامه الجامع الكبير.

كاسه چه كسي شكست؟

اما اين كه عائشه كاسه چه كسي را شكسته است، در ميان علماي اهل سنت اختلاف شديدي ديده مي شود و منشأ آن نيز روايات صحيح السندي است كه در باره هر چهار مورد نقل شده است . ابن حجر عسقلاني در فتح الباري مي نويسد:

قال عمران أكثر ظني أنها حفصة بصحفة فيها ثريد فوضعتها فخرجت عائشة وذلك قبل أن يحتجبن فضربت بها فانكسرت الحديث ولم يصب عمران في ظنه أنها حفصة بل هي أم سلمة كما تقدم نعم وقعت القصة لحفصة أيضا وذلك فيما رواه بن أبي شيبة وبن ماجة من طريق رجل من بني سواءة غير مسمي عن عائشة قالت كان رسول الله صلي الله عليه وسلم مع أصحابه فصنعت له طعاما وصنعت له حفصة طعاما فسبقتني فقلت للجارية انطلقي فأكفئي قصعتها فأكفأتها فانكسرت وانتشر الطعام فجمعه علي النطع فأكلوا ثم بعث بقصعتي إلي حفصة فقال خذوا ظرفا مكان ظرفكم وبقية رجاله ثقات وهي قصة أخري بلا ريب لأن في هذه القصة أن الجارية هي التي كسرت الصحفة وفي الذي تقدم أن عائشة نفسها هي التي كسرتها .

وروي أبو داود والنسائي من طريق جسرة بفتح الجيم وسكون المهملة عن عائشة قالت ما رأيت صانعة طعاما مثل صفية أهدت إلي النبي صلي الله عليه وسلم إناء فيه طعام فما ملكت نفسي أن كسرته فقلت يا رسول الله ما كفارته قال إناء كإناء وطعام كطعام إسناده حسن ولأحمد وأبي داود عنها فلما رأيت الجارية أخذتني رعدة فهذه قصة أخري أيضا وتحرر من ذلك أن المراد بمن أبهم في حديث الباب هي زينب لمجيء الحديث من مخرجه وهو حميد عن أنس .

عمران گفته: بيشتر گمان من اين است كه آن زني كه كاسه اش شكسته، حفصه بوده كه آبگوشتي آورد و آن را گذاشت، پس عائشه خارج شد و اين مسأله قبل از دستور حجاب بود، پس كاسه را زد و شكست . عمران در اين گمانش كه آن زن حفصه بوده، به حقيقت اصابت نكرده؛ بلكه آن زن ام سلمه بوده ؛ چنانچه گذشت. بلي قصه براي حفصه نيز افتاده است، آن جا كه ابن أبي شيبه وابن ماجه از طريق مردي از بني سوداء كه نام او برده نشده از عائشه نقل كرده اند كه گفت: رسول خدا به همراه اصحابش نشسته بودند، من غذائي آماده كردم و حفصه نيز آماده كرد، پس حفصه بر من پيشي گرفت، من به كنيز خود گفتم: برو و كاسه را كج كن، او كاسه را كج كرد و شكست و غذا روي زمين ريخت، پس غذا را جمع كردند و از آن خوردند، سپس كاسه مرا براي حفصه فرستاد و فرمود اين ظرف را به جاي ظرف خودتان بگيريد . بقيه روات مورد اعتماد هستند . بي ترديد اين داستان ديگري است؛ زيرا در اين داستان آمده كه كنيز كاسه را شكست، و در روايت قبلي آمده بود كه خود عائشه كاسه را شكست .

و أبو داود و نسائي از طريق جَسْره از عائشه نقل شده كه من همانند صفيه آشپزي نديده بودم ، او ظرفي كه در آن غذا بود براي رسول خدا هديه آورد، من نتوانستم جلوي خود را بگيرم و كاسه را شكستم، عرض كردم اي رسول خدا كفاره آن چيست؟ فرمود: ظرفي در مقابل ظرفش و غذائي در برابر غذائي او . سند اين روايت «حسن» است.

أحمد و أبي داود از عائشه نقل كرده اند كه وقتي آن كنيز را ديدم، به لرزه افتادم . اين داستان ديگري است، چون اين روايت از طريق حميد از أنس نقل شده، مشخص مي شود كه اين زني كه كاسه او شكسته و نام او برده نشده، زينب بوده است .

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج ۵ ص ۱۲۵، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

و عيني در عمدة القاري مي نويسد:

قوله : (عند بعض نسائه) هي عائشة رضي الله تعالي عنها . قوله : ( إحدي أمهات المؤمنين ) هي زينب بنت جحش ، وقال الكرماني : هي صفية ، وقيل ؛ زينب ، وقيل : أم سلمة .

اين كه گفته : رسول خدا در پيش بعضي از همسران بود، منظور عائشه است . اين كه گفته: يكي از امهات المؤمنين، منظور زينب دختر حجش است . كرماني گفته كه منظور از آن صفيه است و برخي گفته اند كه مراد زينب و برخي گفته اند كه ام سلمه بوده است .

عمدة القاري ج ۲۰ ص ۲۰۹.

و ابن جوزي در تلقيح فهوم الأثر مي نويسد:

أم المؤمنين التي كان النبي صلي الله عليه وسلم في بيتها هي عائشة والتي أرسلت إلي النبي صلي الله عليه وسلم الصحفة اختلف فيها فقيل هي أم سلمة بنت أبي أمية وقيل هي زينب بنت جحش وقيل هي صفية بنت حيي.

ام المؤمنيني كه رسول خدا در خانه او بوده، عائشه است، اما در باره آن زني كه كاسه را براي رسول خدا فرستاد، اختلاف شده، برخي گفته اند كه ام سلمه دختر أبي أميه بوده، برخي گفته اند كه زينب دختر جحش بوده و ديگري گفته كه صفيه بوده است .

ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي ۵۹۷ هـ)، تلقيح فهوم أهل الأثر في عيون التاريخ والسير ، ج ۱ ص ۵۱۳، ناشر : شركة دار الأرقم بن أبي الأرقم - بيروت ، الطبعة : الأولي، ۱۹۹۷م.

اما با توجه به صحت سند تمامي اين موارد، ثابت مي شود كه شكستن كاسه در موارد متعدد اتفاق افتاده است و فقط يك مورد نبوده است .

حسادت نسبت به زناني كه خود را به رسول خدا (ص) هبه مي كردند:

يكي از ويژگي هاي رسول خدا صلي الله عليه وآله اين بوده است كه اگر زناني خود را به آن حضرت هبه مي كردند،در صورت قبول حضرت ، نيازي به خواندن عقد نبود و آن زن همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله محسوب مي شد .

اين مطلب سبب شده بود كه حسادت عائشه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله به شدت برانگيخته شود . بخاري در صحيح خود مي نويسد:

عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت: كنت أَغَارُ علي اللَّاتِي وَهَبْنَ أَنْفُسَهُنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَأَقُولُ: أَتَهَبُ الْمَرْأَةُ نَفْسَهَا؟ فلما أَنْزَلَ الله تَعَالَي «ترجي من تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ من تَشَاءُ وَمَنْ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فلا جُنَاحَ عَلَيْكَ» قلت: ما أُرَي رَبَّكَ إلا يُسَارِعُ في هَوَاكَ.

از عائشه نقل شده است كه من بر زناني كه خود را به رسول خدا (ص) هبه مي كردند، حسادت مي ورزيدم و مي گفتم: آيا زن خودش را به كسي هبه مي كند، زماني كه خداوند اين آيه را نازل كرد كه : « (موعد) هر يك از همسرانت را بخواهي مي تواني به تأخير اندازي، و هر كدام را بخواهي نزد خود جاي دهي و هر گاه بعضي از آنان را كه بركنار ساخته اي بخواهي نزد خود جاي دهي، گناهي بر تو نيست » گفتم: پروردگارت را جز اين نمي بينم مگر اين كه با سرعت به دنبال برآوردن هواي نفس تو است.

صحيح البخاري ج ۴ ص ۱۷۹۷، ح۴۵۱۰ ، كتاب التفسير، بَاب قَوْلِهِ: (ترجي من تَشَاءُ مِنْهُنَّ...).

صحيح مسلم ج ۲ ص ۱۰۸۵، ح۱۴۶۴، كِتَاب الرِّضَاعِ، بَاب جَوَازِ هِبَتِهَا نَوْبَتَهَا لِضُرَّتِهَا

قال القرطبي هذا قول ابرزه الدلال والغيرة وهو من نوع قولها ما أحمد كما ولا أحمد الا الله وإلا فاضافة الهوي إلي النبي صلي الله عليه وسلم لا تحمل علي ظاهره لأنه لا ينطق عن الهوي ولا يفعل بالهوي ولو قالت إلي مرضاتك لكان أليق ولكن الغيرة يغتفر لاجلها إطلاق مثل ذلك.

قرطبي گفته است : علت گفتن اين سخنان ، حسن زنانه و غيرت است؛ اين از گونه سخناني است كه آن را نمي پسندم ! و تنها خدا را شكر مي گويم !

اما اينكه كلمه «هوي» را به رسول خدا (ص) نسبت داده است ، حمل بر ظاهر نمي شود ؛ زيرا رسول خدا (ص) از هواي نفس سخني نمي گويد و كاري از روي هوا انجام نمي دهد !

اگر عائشه مي گفت : «به سوي علاقه تو» سزاوارتر بود ، اما به خاطر حسادت اشكالي ندارد كه مثل اين سخنان گفته شود !

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي۸۵۲ هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج ۹ ص ۱۶۵، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت؛

العيني الغيتابي الحنفي، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاي ۸۵۵هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج ۲۰ ص ۱۰۹، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

يعني به اقرار قرطبي ، عائشه به صورت عملي آيه «وما ينطق عن الهوي» را تكذيب كرده است !

و مسلم در ادامه اين روايت را نقل مي كند:

عن عَائِشَةَ أنها كانت تَقُولُ: أَمَا تَسْتَحْيِي امْرَأَةٌ تَهَبُ نَفْسَهَا لِرَجُلٍ حتي أَنْزَلَ الله عز وجل «تُرْجِي من تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ من تَشَاءُ» فقلت: ان رَبَّكَ لَيُسَارِعُ لك في هَوَاكَ.

از عائشه نقل شده است كه مي گفت: آيا زن حيا نمي كند كه خود را به مردي هبه مي كند، تا اين كه خداونداين آيه نازل كرد « ترجي من تشاء ...»

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي۲۶۱هـ)، صحيح مسلم، ج ۲ ص ۱۰۸۵، ۱۴۶۴، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

البته روايات ديگري نيز در همين زمينه در بخاري و مسلم آمده است كه ما به جهت اختصار از نقل آن ها خودداري مي كنيم .

تحليل روايت:

يكي از ويژگي هاي رسول خدا صلي الله عليه وآله اين است كه اگر زني خود را به آن حضرت هبه كند و هيچ مهري درخواست نكند، مي تواند با او ازدواج كند؛ چنانچه خداوند در اين باره مي فرمايد:

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللاَّتي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ ... وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ... .

اي پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداخته اي براي تو حلال كرديم، و همچنين زن با ايماني خود را به پيامبر ببخشد (و مهري براي خود نخواهد) چنانچه پيامبر بخواهد مي تواند او را به همسري برگزيند، چنين ازدواجي فقط براي تو مجاز است ... .

اين مطلب براي عائشه بسيار گران آمد و نمي توانست بپذيرد كه زنان بتوانند خود را به رسول خدا هبه كنند و رسول خدا نيز جواب مثبت دهد و در نتيجه بر رقباي او افزوده شود.

به همين خاطر حسادتش شعله ور مي شد تا حدي با حالت تمسخر و اعتراض اين جمله ناشايست را گفت پروردگارت چه براي برآورده كردن هواي نفس تو عجله دارد . اين جمله در حقيقت اعتراض به خداوند است؛ زيرا از جمله «ما أرَي رَبَّكَ» استفاده مي شود كه او به اين حكم خداوند راضي نبوده.

طوري اين جمله را بيان مي كند كه انگار پروردگار رسول خدا از غير از پروردگار او بوده و پروردگار رسول خدا براي برآوردن هواي نفس او عجله و شتاب دارد؛ اما پروردگار عائشه براي برآوردن هواي نفس و خاموش كردن شعله حسادتش هيچ كاري انجام نداده است.

همچنين به رسول خدا نسبت هواي نفس مي دهد ! چيزي كه به صراحت در آيه قرآن نفي شده است !

تعقيب كردن رسول خدا (ص) از شدت حسادت:

حسادت عائشه نسبت به ديگر همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله به حدي بود كه در برخي از موارد كه نوبت او بود و رسول خدا از خانه خارج مي شد و آن حضرت را تعقيب مي كرد . مسلم نيشابوري در صحيح خود مي نويسد:

از عائشه نقل شده است كه :

قالت لَمَّا كانت لَيْلَتِي التي كان النبي صلي الله عليه وسلم فيها عِنْدِي انْقَلَبَ فَوَضَعَ رِدَاءَهُ وَخَلَعَ نَعْلَيْهِ فَوَضَعَهُمَا عِنْدَ رِجْلَيْهِ وَبَسَطَ طَرَفَ إِزَارِهِ علي فِرَاشِهِ فَاضْطَجَعَ فلم يَلْبَثْ إلا رَيْثَمَا ظَنَّ أَنْ قد رَقَدْتُ فَأَخَذَ رِدَاءَهُ رُوَيْدًا وَانْتَعَلَ رُوَيْدًا وَفَتَحَ الْبَابَ فَخَرَجَ ثُمَّ أَجَافَهُ رُوَيْدًا فَجَعَلْتُ دِرْعِي في رَأْسِي وَاخْتَمَرْتُ وَتَقَنَّعْتُ إِزَارِي ثُمَّ انْطَلَقْتُ علي إِثْرِهِ حتي جاء الْبَقِيعَ فَقَامَ فَأَطَالَ الْقِيَامَ ثُمَّ رَفَعَ يَدَيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ انْحَرَفَ فَانْحَرَفْتُ فَأَسْرَعَ فَأَسْرَعْتُ فَهَرْوَلَ فَهَرْوَلْتُ فَأَحْضَرَ فَأَحْضَرْتُ فَسَبَقْتُهُ فَدَخَلْتُ فَلَيْسَ إلا أَنْ اضْطَجَعْتُ فَدَخَلَ فقال مالك يا عَائِشُ حَشْيَا رَابِيَةً قالت قلت لَا شَيْءَ قال لَتُخْبِرِينِي أو لَيُخْبِرَنِّي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ قالت قلت يا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أنت وَأُمِّي فَأَخْبَرْتُهُ قال فَأَنْتِ السَّوَادُ الذي رأيت أَمَامِي قلت نعم فَلَهَدَنِي في صَدْرِي لَهْدَةً أَوْجَعَتْنِي ثُمَّ قال أَظَنَنْتِ أَنْ يَحِيفَ الله عَلَيْكِ وَرَسُولُهُ .

شبي رسيد كه در آن رسول خدا (ص) نزد من بودند ؛ حضرت (به منزل) بازگشتند و عباي خويش را بر روي زمين گذاشته و كفش خويش را از پا بيرون آوردند و در كنار پاي خويش نهادند و دامن لباس خويش را به صورت باز ، بر روي بستر نهادند ، و دراز كشيدند ؛ اندكي نگذشت كه احساس فرمودند كه من خوابيده ام ، پس با آرامش عباي خويش را برداشته و به آرامي كفش خود را پوشيدند و در را باز كرده و بيرون رفتند !

من نيز با آرامش ، با كمي فاصله به دنبال حضرت رفتم ؛ عباي خويش را بر سر انداخته و لباس خويش را پوشيدم و به دنبال حضرت به راه افتادم ! تا اينكه حضرت به بقيع رسيد ؛ و مدتي طولاني در بقيع ماند ؛ سپس دست خويش را سه بار بالا بردند ؛ سپس مسير خود را تغيير دادند ؛ من نيز چنين كردم ؛ آن حضرت كمي بر سرعت خويش افزودند ، من نيز چنين كردم ؛ ايشان رو به خانه كردند ، من نيز چنين كرده و از حضرت پيشي گرفتم و وارد خانه شدم ؛ همينكه بر بستر آرميدم ، رسول خدا وارد شده و فرمودند : تو را چه شده است اي عائشه ؟ به تندي و به سختي نفس مي كشي ؟ گفتم چيزي نشده است ! فرمودند : يا به من خبر مي دهي يا خداوند مرا آگاه خواهد كرد !

گفتم : اي رسول خدا ! پدر و مادرم به فدايت ، و سپس ماجرا را نقل كردم .

فرمودند : پس تو همان سياهي هستي كه او را در مقابل خويش ديدم ؟ گفتم : آري!

پس به ضربه محكي به سينه من زدند كه مرا به درد آورد ! و فرمودند : آيا گمان كرده اي كه خدا و رسولش سهم تو را پايمال مي كنند ؟!

صحيح مسلم ج ۲ ص ۶۷۰، كِتَاب الْجَنَائِزِ، بَاب ما يُقَالُ عِنْدَ دُخُولِ الْقُبُورِ وَالدُّعَاءِ لِأَهْلِهَا.

همچنين مسلم از عروة بن زبير روايتي ديگر نقل مي كند كه :

حدثني هَارُونُ بن سَعِيدٍ الْأَيْلِيُّ حدثنا بن وَهْبٍ أخبرني أبو صَخْرٍ عن بن قُسَيْطٍ حدثه أَنَّ عُرْوَةَ حدثه أَنَّ عَائِشَةَ زَوْجَ النبي صلي الله عليه وسلم حَدَّثَتْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم خَرَجَ من عِنْدِهَا لَيْلًا قالت فَغِرْتُ عليه فَجَاءَ فَرَأَي ما أَصْنَعُ فقال مالك يا عَائِشَةُ أَغِرْتِ فقلت وما لي لَا يَغَارُ مِثْلِي علي مِثْلِكَ.

عروه از عائشه همسر رسول خدا نقل كرده كه رسول خدا از پيش او شبانه خارج شد، عائشه مي گويد: حسادت من برانگيخته شد ؛ آن حضرت بازگشتند و ديدند كه من چه مي كنم ! فرمودند : تو را چه شده است اي عائشه ؟ آيا حسادت كردي ؟

گفتم : چرا نبايد شخصي مثل من ، در مورد شخصي مثل شما حسادت ن ورزد ؟

صحيح مسلم ج ۴ ص ۲۱۶۸، ح۲۸۱۵، كِتَاب صِفَةِ الْقِيَامَةِ وَالْجَنَّةِ وَالنَّارِ، بَاب تَحْرِيشِ الشَّيْطَانِ وَبَعْثِهِ سَرَايَاهُ لِفِتْنَةِ الناس وَأَنَّ مع كل إِنْسَانٍ قَرِينًا.

نسائي در سنن خود دو روايت در اين زمينه نقل مي كند :

۱۱۲۴ أخبرنا محمد بن قُدَامَةَ قال حدثنا جَرِيرٌ عن مَنْصُورٍ عن هِلَالِ بن يَسَافٍ قال قالت عَائِشَةُ رضي الله عنها فَقَدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم من مَضْجَعِهِ فَجَعَلْتُ أَلْتَمِسُهُ وَظَنَنْتُ أَنَّهُ أتي بَعْضَ جَوَارِيهِ فَوَقَعَتْ يَدِي عليه وهو سَاجِدٌ وهو يقول اللهم اغْفِرْ لي ما أَسْرَرْتُ وما أَعْلَنْتُ .

از عائشه نقل شده : رسول خدا را در بسترش گم كردم، به دنبالش گشتم و فكر كردم كه او پيش برخي از كنيزانش رفته است، دستم را بر او گذاشتم، ديدم كه در حال سجده است و مي فرمايد: خدايا بر من پنهان و آشكار آنچه را انجام داده ام ببخش !

۱۱۲۵ أخبرنا محمد بن الْمُثَنَّي قال حدثنا مُحَمَّدٌ قال حدثنا شُعْبَةُ عن مَنْصُورٍ عن هِلَالِ بن يَسَافٍ عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت فَقَدْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَظَنَنْتُ أَنَّهُ أتي بَعْضَ جَوَارِيهِ فَطَلَبْتُهُ فإذا هو سَاجِدٌ يقول رَبِّ اغْفِرْ لي ما أَسْرَرْتُ وما أَعْلَنْتُ.

از عائشه روايت شده است كه گفت : رسول خدا (ص) را در بسترش گم كردم ! گمان كردم كه به نزد بعضي از كنيزانش رفته است ! وقتي به دنبال حضرت گشتم ، ديدم كه در سجده است و مي گويد « خدايا پنهان و آشكار آنچه انجام داده ام را ببخش .

النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي۳۰۳ هـ)، المجتبي من السنن، ج ۲ ص ۲۲۰، تحقيق: عبدالفتاح ابوغدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الثانية، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

اين نمونه هاي كوچكي از حسادت هاي عائشه بود كه ما به جهت اختصار از نقل بقيه آن خودداري مي كنيم .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
* کد امنیتی:
  

بازگشت