درباره ما |
کد سؤال: ۱۰۰۵۸ | امامت و ائمه (علیهم السلام) »امامت خاصه »امامت خاصه در روایات »حدیث غدیر | تعداد بازدید: ۱۰۵۹ |
سؤال كننده : خالد انصاري مجري و كارشناس شبكه وهابي «كلمه» در يكي از برنامه هايش، در باره حديث «ثقلين» شبهه اي را مطرح كرده اند كه در ابتدا متن سخنان آنها را نقل كرده و پس از آن با استناد به كتاب هاي معتبر اهل سنت، جواب وي را خواهيم داد. مجري (شمراني): توضيح دهيد كه آيا حديث ثقلين به اين تعبير وارد شده است: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي؟ جواب كارشناس (خالد انصاري ) : حديث ثقلين با عبارت: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي در غدير خم گفته نشده و در صحيح مسلم هم نيست. نقد و بررسي: همانگونه كه در متن پاسخ ملاحظه مي شود، كارشناس دو مطلب را به دروغ ادعا كرده است: مطلب اول: حديث ثقلين در غدير خم از زبان رسول خدا صلي الله عليه وآله بيان نشده است؛ مطلب دوم: اين روايت در كتاب صحيح مسلم هم وجود ندارد. متأسفانه دشمني با اهل بيت عليهم السلام باعث شده است كه اين كارشناس وهابي، فضائل آن بزرگواران را انكار كند؛ حتي فضائلي كه به صورت متواتر در كتب اهل سنت ذكر شده است. روايت شريف «ثقلين» از جمله روايات متواتري است كه در منابع شيعه و اهل سنت با سندهاي صحيح نقل شده است. براي اثبات ادعاي دروغ اين كارشناس وهابي، حديث ثقلين را به صورت مختصر از منابع شيعه و اهل سنت با سند صحيح نقل مي كنيم: شيخ صدوق (رحمة الله عليه)، از علماي بزرگوار شيعه، حديث ثقلين را با سند صحيح اين گونه نقل كرده است: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَينِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَيعْقُوبَ بْنِ يزِيدَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيفَةَ بْنِ أُسَيدٍ الْغِفَارِي قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَحْنُ مَعَهُ أَقْبَلَ حَتَّي انْتَهَي إِلَي الْجُحْفَةِ فَأَمَرَ أَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنَازِلَهُمْ ثُمَ نُودِي بِالصَّلَاةِ فَصَلَّي بِأَصْحَابِهِ رَكْعَتَينِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيهِمْ فَقَالَ لَهُمْ: إِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِي اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنِّي مَيتٌ وَأَنَّكُمْ مَيتُونَ وَكَأَنِّي قَدْ دُعِيتُ فَأَجَبْتُ وَأَنِّي مَسْئُولٌ عَمَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيكُمْ وَعَمَّا خَلَّفْتُ فِيكُمْ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَحُجَّتِهِ وَأَنَّكُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ لِرَبِّكُمْ قَالُوا نَقُولُ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَجَاهَدْتَ فَجَزَاكَ اللَّهُ عَنَّا أَفْضَلَ الْجَزَاءِ. ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيكُمْ وَأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَأَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ فَقَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِكَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَي مَا يقُولُونَ أَلَا وَإِنِّي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاي وَأَنَا مَوْلَي كُلِّ مُسْلِمٍ وَأَنَا أَوْلي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَهَلْ تُقِرُّونَ لِي بِذَلِكَ وَتَشْهَدُونَ لِي بِهِ؟ فَقَالُوا نَعَمْ نَشْهَدُ لَكَ بِذَلِكَ . فَقَالَ: أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِياً مَوْلَاهُ وَهُوَ هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِيدِ عَلِي عليه السلام. فَرَفَعَهَا مَعَ يدِهِ حَتَّي بَدَتْ آبَاطُهُمَا. ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ أَلَا وَإِنِّي فَرَطُكُمْ وَأَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَي الْحَوْضَ حَوْضِي غَداً وَهُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَينَ بُصْرَي وَصَنْعَاءَ فِيهِ أَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّةٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ أَلَا وَإِنِّي سَائِلُكُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِيمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَيكُمْ فِي يوْمِكُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَي حَوْضِي وَمَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَينِ مِنْ بَعْدِي فَانْظُرُوا كَيفَ تَكُونُونَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا حِينَ تَلْقَوْنِي. قَالُوا: وَمَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ يا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَمَّا الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَمِنِّي فِي أَيدِيكُمْ طَرَفُهُ بِيدِ اللَّهِ وَالطَّرَفُ الْآخَرُ بِأَيدِيكُمْ فِيهِ عِلْمُ مَا مَضَي وَمَا بَقِي إِلَي أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَأَمَّا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلِيفُ الْقُرْآنِ وَهُوَ عَلِي بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَعِتْرَتُهُ عليهم السلام وَإِنَّهُمَا لَنْ يفْتَرِقَا حَتَّي يرِدَا عَلَي الْحَوْضَ. قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَي أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَيلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِي عليه السلام وَعَرَفْنَاهُ. وَحَدَّثَنَا أَبِي رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ . وَحَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَينُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ . وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَي بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِي بْنُ الْحُسَينِ السَّعْدَآبَادِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِي بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِيثِ سَوَاء. ابو الطفيل از حذيفة بن اسيد غفاري نقل مي كند كه چون پيامبر خدا صلي الله عليه واله از حجة الوداع بازگشت و ما در خدمت او بوديم، آمد تا به جحفه رسيد، پس به اصحاب فرمان داد كه فرود آيند، آنها فرود آمدند، آنگاه نداي نماز داده شد و با اصحاب خود دو ركعت نماز خواند. سپس صورت خود را به سوي آنان كرد و به آنان فرمود: همانا خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه من مي ميرم و شما هم مي ميريد و گويا كه من دعوت شده ام و آن دعوت را اجابت كرده ام و من در برابر آن چيزي كه با آن به سوي شما فرستاده شده ام مسئول هستم و نيز از آنچه ميان شما باقي مي گذارم؛ يعني كتاب خدا و حجّت او، و شما نيز مسئول هستيد. شما به پروردگارتان چه خواهيد گفت؟ گفتند: مي گوييم: تو پيام را رسانيدي و نصيحت كردي و مجاهدت نمودي، پس خداوند از سوي ما به تو بهترين پاداش بدهد. آنگاه پيامبر خدا (ص) به آنان فرمود: آيا شما گواهي نمي دهيد كه خدايي جز خداي يگانه نيست و اينكه من فرستاده خدا به سوي شما هستم و اينكه بهشت حق است و اينكه آتش جهنم حق است و اينكه زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به همه اينها گواهي مي دهيم. پيامبر گفت: خدايا به آنچه مي گويند: شاهد باش. آگاه باشيد كه من شما را گواه مي گيرم كه من شهادت مي دهم كه خداوند مولاي من است و من مولاي هر مسلماني هستم و من به مؤمنان از خودشان اولي تر هستم، آيا شما به آن اقرار مي كنيد و به آن گواهي مي دهيد؟ گفتند: آري، ما در باره تو، به آن شهادت مي دهيم. پس فرمود: آگاه باشيد كه هر كس كه من مولاي او هستم، علي مولاي اوست و او اين شخص است، سپس دست علي را گرفت و آن را با دست خود بالا برد تا اينكه زير بغل هر دو آشكار شد. سپس گفت: خداوندا دوست بدار هر كس را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس را كه او را دشمن بدارد و ياري كن به هر كس كه او را ياري كند و خوار كن هر كس را كه او را خوار سازد. آگاه باشيد كه من پيشتاز شما (در مرگ) هستم و شما در حوض (كوثر) بر من وارد خواهيد شد، حوض من، فردا وسعتي چون وسعت ميان بصري و صنعا خواهد داشت، در آن پياله هايي از نقره به تعداد ستارگان آسمان است، آگاه باشيد، فردا كه وارد حوض من شديد از شما خواهم پرسيد در باره آنچه از شما به آن، چنين روزي گواهي گرفتم كه چه رفتاري كرديد و بعد از من با «ثقلين دو چيز گرانبها» چه كرديد؟ وقتي با من ملاقات نموديد، به من نظر بدهيد كه چگونه پس از من با آنها رفتار كرديد؟ گفتند: يا رسول اللَّه اين دو چيز گرانبها چيست؟ فرمود: چيز گرانبهاي بزرگتر كتاب خداوند است كه واسطه اي است كشيده شده از خدا و من در دستان شما، كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگرش در دست شماست، دانش گذشته و آينده تا روز قيامت در آن است، و اما چيز گرانبهاي كوچك كه ملازم قرآن است، آن علي بن ابي طالب و عترت او هستند و اين دو امانت از هم جدا نشوند تا وقتي كه در حوض (كوثر) بر من وارد شوند. معروف بن خرّبوذ مي گويد: اين سخن را بر امام باقر (ع) عرضه كردم، فرمود: أبو الطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند و ما آن را در كتاب علي (ع) چنين يافتيم و شناختيم. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي۳۸۱هـ)، الخصال، ص۶۶، تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري، ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ ۱۴۰۳ - ۱۳۶۲ براي اثبات اعتبار و صحت اين روايت، رجال آن را ازديدگاه علماي رجال شيعه مورد بررسي قرار مي دهيم: نجاشي كه از علماي چيره دست رجال شناس شيعه است دو مرتبه به «وثاقت» ايشان تصريح كرده و مي نويسد: شيخ القمّيين وفقيههم، ومتقدمهم ووجههم، ويقال: إنّه نزيل قم، وما كان أصله منها، ثقة، ثقة، عين، مسكون إليه،... مات سنة ثلاث وأربعين وثلاثمائة. محمد بن الحسن شيخ، فقيه، پيشوا و از بزرگان اهل قم است و گفته مي شود كه ايشان ساكن قم بوده ولي اصالتاً از اهل قم نيست. ايشان موثق، موثق، مشهور و مورد اعتماد است. النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص۳۸۳، شماره ۱۰۴۳، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ. شيخ طوسي نيز در رجال خود ايشان را «جليل القدر، آگاه در فقه و موثق مي داند: جليل القدر، بصير بالفقه، ثقة. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، رجال الطوسي، ص۴۹۵، شماره۲۳، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۵هـ. و در كتاب الفهرست مي نويسد: جليل القدر عارف بالرجال موثوق به.... الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۱۵۶، شماره۶۹۴، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي۱۴۱۷ نجاشي، ايشان را نيز «ثقه» دانسته و جايگاه او را اين گونه بيان كرده است: محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار، موسي بن عيسي بن طلحة بن عبيد اللّه بن السائب مالك بن عامر الأشعري أبو جعفر الأعرج. كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة، عظيم القدر، ... محمد بن حسن ... يك شخصيت بزرگوار از شيعيان قم، موثق و مورد اعتماد، داراي جايگاه بلند، بود. النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص۳۵۴، شماره ۹۴۸، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ. نجاشي در باره او مي گويد: محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب أبو جعفر الزيات الهمداني، وإسم أبي الخطّاب زيد، جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلي روايته، مات سنة ۲۶۲، اثنتين ومائتين. محمد بن الحسن ... از بزرگان شيعيان، داراي جايگاه بلند، راوي راوايات فراوان، موثق، مشهور و داراي تأليفات خوب و مورد اعتمار در نقل روايت ... است. النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص۳۳۴، شماره۸۹۷، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ. شيخ طوسي نيز ايشان را در كتاب «الفهرست» توثيق كرده است: ثقة. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۱۴۰، شماره ۵۹۷، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي۱۴۱۷ و در كتاب رجالش يك بار او را از صحاب امام جواد عليه السلام شمرده و بر «ثقه» بودنش تصريح كرده است: ثقة. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، رجال الطوسي، ص۴۰۷، شماره۲۸، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۵هـ. و بار ديگر او را در زمره اصحاب امام هادي عليه السلام آورده و بازهم توثيق كرده است: ثقة، من أصحاب أبي جعفر الثاني عليه السلام. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، رجال الطوسي، ص۴۲۳، شماره۲۳، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۵هـ. مرحوم نجاشي ايشان را به «ثقة و صدوق» توصيف كرده و مي نويسد: يعقوب يزيد بن حمّاد الأنباري السلمي أبو يوسف، روي عن أبي جعفر الثاني وانتقل إلي بغداد، وكان ثقة صدوقا. يعقوب بن يزيد بن حماد انباري .... از ابو جعفر دوم (امام جواد عليه السلام)، روايت كرده و به بغداد نقل مكان كرده است. اين شخص ثقه و صدوق است. النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص۴۵۰ ، شماره ۱۲۱۵، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ. و شيخ طوسي در كتاب «الفهرست» مي نويسد: كثير الرواية، ثقة. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۱۸۰، شماره۷۸۳، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي۱۴۱۷ و در كتاب رجال، او را از اصحاب امام رضا عليه السلام شمرده و تصريح نموده است كه ايشان و پدرش هر دو موثق بوده اند: يعقوب بن يزيد الكاتب هو ويزيد أبوه، ثقتان. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، رجال الطوسي، ص۳۹۵، شماره ۱۲، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۵هـ. و بار ديگر او را از ياران امام هادي عليه السلام شمرده و مي نويسد: ثقة. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، رجال الطوسي، ص۴۲۵، شماره ۲، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني،ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۵هـ. نجاشي در كتاب رجال خود در باره او مي گويد: محمد بن عمير نه تنها در نزد شيعه؛ بلكه در نزد علماي اهل سنت، شخص جليل القدر، و داراي جايگاه والا است: محمّد بن أبي عمير زياد بن عيسي، أبو أحمد الأزدي من موالي المهلب بن أبي صفرة، وقيل مولي بني أمية، بغدادي الأصل والمقام، لقي أبا الحسن موسي عليه السلام، وسمع منه احاديث، كنّاه في بعضها، فقال: يا أبا أحمد! وروي عن الرضا عليه السلام، جليل القدر، عظيم المنزلة، فينا وعند المخالفين. محمد بن ابي عمير .... اصالتاً و ساكن بغداد بود كه زمان امام موسي كاظم عليه السلام را درك كرده و از آن حضرت روايت شنيده كه در برخي از روايات حضرت او را با كنيه «يا ابا محمد» خوانده است. او از امام رضا عليه السلام نيز روايت نقل كرده است . وي يك شخصيت جليل القدر، داراي جايگاه بلند در ميان ما و اهل سنت است. النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص۳۲۶، شماره ۸۸۷، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ. و شيخ طوسي در كتاب «الفهرست» مي نويسد: ايشان در نزد شيعه و اهل سنت موثق و پرهيزگار است: وكان من أوثق الناس عند الخاصّة والعامة وأنسكهم نسكا وأورعهم وأعبدهم... . الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۱۴۲، شماره ۶۰۷، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي۱۴۱۷ و در جاي ديگر ايشان را از اصحاب امام رضا عليه السلام شمرده و مي گويد: ثقة. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، رجال الطوسي، ص۳۸۸، شماره ۲۶ ، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۵هـ. نجاشي در باره ايشان مي نويسد: عبد اللّه بن سنان بن طريف مولي بني هاشم، يقال موسي بن أبي طالب، ويقال مولي بني العباس كان خازنا للمنصور والمهدي والهادي والرشيد، كوفي ثقة، من أصحابنا جليل لا يطعن عليه في شيء. عبد الله بن سنان ... خزانه دار منصور، مهدي، هادي و هارون الرشيد بود. وي از اهل كوفه، موثق و از بزرگان اصحاب ما بود كه هيچگونه طعني در مورد او راه ندارد. النجاشي الأسدي الكوفي، ابوالعباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب رجال النجاشي، ص۲۱۴، شماره ۵۵۸، تحقيق: السيد موسي الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، ۱۴۱۶هـ. و شيخ در كتاب فهرست خود مي نويسد: قال الشيخ في الفهرست: ثقة، له كتاب.... الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، الفهرست، ص۱۰۱، شماره ۴۲۳، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولي۱۴۱۷ كشي در كتاب رجال خود در شرح حال بريد بن معاويه، تصريح مي كند: ايشان از جمله افرادي است كه تمام شيعيان بر صداقت و راستگويي آن ها اجماع دارند: إجماع العصابة علي تصديق جماعة من أصحاب أبي جعفر عليه السلام وأصحاب أبي عبد اللّه عليه السلام وانقيادهم لهم بالفقه، وعدّه منهم معروف بن خرّبوذ. و سپس رواياتي را در مدح او نقل مي كند. الطوسي، الشيخ الطائفة أبي جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي۴۶۰هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ص۲۳۸ ـ ۲۴۰، شماره ۴۳۱ ـ ۴۳۸، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم، تاريخ الطبع: ۱۴۰۴ ه شيخ طوسي گاهي او را در زمره ياران رسول خدا صلي الله عليه وآله و گاهي در زمره ياران اميرمؤمنان عليه السلام آورده و سپس گفته: أدرك ثماني سنين من حياة النبي صلي الله عليه و آله وسلم ولد عام أحد. الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي۴۶۰هـ)، رجال الطوسي، ص۴۷ ، شماره ۸، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني،ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۵هـ. مرحوم برقي در كتاب رجال خود او را از خواص اصحاب اميرمؤمنان و امام سجاد عليهما السلام شمرده است . رجال البرقي، ص۴ و ص ۸ . براي اثبات وثاقت عامر بن واثله همين بس كه در آخر روايت، معروف بن خربوذ مي گويد: قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَي أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَيلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِي ع وَ عَرَفْنَاهُ. من اين روايت را بر امام باقر عليه السلام عرضه كردم و آن حضرت فرمود: أبو الطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند و ما آن را در كتاب علي (ع) چنين يافتيم و شناختيم. با توجه به آنچه ذكر شد، سند روايت هيچ اشكالي ندارد و تمام راويان آن ثقه هستند؛ حتي مي توان ادعا كرد كه اين روايت، صحيح اعلائي است. روايت فوق، يك نمونه از روايات صحيحي است كه در منابع شيعه نقل شده و علماي شيعه نيز بر تواتر روايت «ثقلين» اجماع دارند. در اثبات صحت و تواتر روايت «ثقلين» در كتب شيعه، مقاله مفصلي تدوين شده است كه به نمونه هايي از آن اشاره شده است. براي اطلاع بيشتر به اين آدرس مراجعه فرماييد: صحت و تواتر حديث شريف ثقلين در منابع شيعه روايت «ثقلين» دست كم از هفت طريق از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل شده كه آن حضرت در سرزمين غدير خم آن را بيان كرده اند. مطلب قابل توجه اين است كه هر طريق، چند سند دارد، در اينجا با رعايت اختصار، به ذكر چند طريق آن از كتاب هاي معتبر اهل سنت بسنده مي كنيم: ابن حجر در كتاب «المطالب العاليه» روايت ثقلين را از خود حضرت علي عليه السلام نقل كرده است كه رسول خدا اين روايت را در غدير خم بيان كرده است: وقال إسحاق : أخبرنا أبو عامر العقدي، عن كثير بن زيد، عن محمد بن [ عمر ] بن علي عن أبيه ، عن علي رضي الله عنه قال : إن النبي صلي الله عليه وسلم حضر الشجرة بخم ، ثم خرج آخذا بيد علي رضي الله عنه قال : «ألستم تشهدون أن الله تبارك وتعالي ربكم؟ » قالوا : بلي . قال صلي الله عليه وسلم: «ألستم تشهدون أن الله ورسوله أولي بكم من أنفسكم وأن الله تعالي ورسوله أولياؤكم؟ ». فقالوا: بلي. قال: «فمن كان الله ورسوله مولاه فإن هذا مولاه، وقد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب الله تعالي، سببه بيدي، وسببه بأيديكم، وأهل بيتي. حضرت علي عليه السّلام فرموده است : رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله در زير درختي در محل «خم» قرار گرفته بود ، طولي نكشيد از زير درخت بيرون آمده و دست مرا گرفت و خطاب به مردم فرمود : اي مردم ! مگر نه اين است كه گواهي مي دهيد ، خداي تعالي پروردگار شماست ؟ در پاسخ گفتند : آري ! فرمود: مگر نه اين است كه گواهي مي دهيد ، خدا و رسول او از جان شما به شما سزاوارترند ؟ و خدا و رسول او مولاي شمايند ؟ گفتند : آري ! فرمود : بنا بر اين ، كسي كه خدا و رسول او مولاي او هستند ، به راستي اين شخص (علي عليه السّلام) مولاي اوست. اينك ، در ميان شما دو اثر ارزنده و گرانبها مي گذارم كه هرگاه به آن ها تمسك كنيد ، هرگز در منجلاب گمراهي گرفتار نخواهيد شد : يكي ، كتاب خدا است كه ريسمان استوار ميان شما و خدا مي باشد كه يك طرف آن در دست حق تعالي است و طرف ديگرش در اختيار شماست و ديگري ، اهل بيت من است. ابن حجر بعد از نقل اين روايت بر صحت آن تصريح كرده و به طرق آن نيز اشاره كرده و مي گويد : (هذا إسناد صحيح ) ، وحديث غدير خم قد أخرج النسائي من رواية أبي الطفيل عن زيد بن أرقم ، وعلي ، وجماعة من الصحابة رضي الله عنهم ، وفي هذا زيادة ليست هناك ، وأصل الحديث أخرجه الترمذي أيضا . سند اين روايت صحيح است . حديث غدير خم را نسائي از طريق أبو طفيل از زيد بن أرقم و نيز از علي عليه السلام و گروهي از صحابه نقل كرده است . در اين روايت چيزهاي است كه در آن ها نيست . اصل حديث را ترمذي نيز نقل كرده است. ابن حجر عسقلاني ، أحمد بن علي بن حجر (متوفاي۸۵۲ هـ) المطالب العالية زوائد المسانيد الثمانية ، ج ۱۶ ، ص۱۴۲ ، ح۳۹۴۳ ، تحقيق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري ، ناشر : دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية ، الطبعة : الأولي ، ۱۴۱۹هـ . مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: ۲۴۱ ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر روايت ثقلين با سندهاي ديگر نيز از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده است. براي اطلاع بيشتر به آدرس ذيل مراجعه فرماييد: آيا امير المؤمنين عليه السلام به حديث غدير احتجاج كرده است؟ روايت ثقلين از طريق زيد بن ارقم نيز با سندهاي متعددي روايت شده است: كتاب صحيح مسلم، همانند صحيح بخاري، يكي از منابع متعبر اهل سنت است. مسلم بن حجاج نيشابوري در اين كتاب روايت ثقلين را با عبارت ذيل نقل كرده است: ۲۴۰۸ حدثني زُهَيرُ بن حَرْبٍ وَشُجَاعُ بن مَخْلَدٍ جميعا عن بن عُلَيةَ قال زُهَيرٌ حدثنا إسماعيل بن إبراهيم حدثني أبو حَيانَ حدثني يزِيدُ بن حَيانَ قال انْطَلَقْتُ أنا وَحُصَينُ بن سَبْرَةَ وَعُمَرُ بن مُسْلِمٍ إلي زَيدِ بن أَرْقَمَ فلما جَلَسْنَا إليه قال له حُصَينٌ لقد لَقِيتَ يا زَيدُ خَيرًا كَثِيرًا رَأَيتَ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَسَمِعْتَ حَدِيثَهُ وَغَزَوْتَ معه وَصَلَّيتَ خَلْفَهُ لقد لَقِيتَ يا زَيدُ خَيرًا كَثِيرًا حَدِّثْنَا يا زَيدُ ما سَمِعْتَ من رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم قال يا بن أَخِي والله لقد كَبِرَتْ سِنِّي وَقَدُمَ عَهْدِي وَنَسِيتُ بَعْضَ الذي كنت أَعِي من رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فما حَدَّثْتُكُمْ فَاقْبَلُوا وما لَا فلا تُكَلِّفُونِيهِ ثُمَّ قال قام رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يوْمًا فِينَا خَطِيبًا بِمَاءٍ يدْعَي خُمًّا بين مَكَّةَ وَالْمَدِينَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَي عليه وَوَعَظَ وَذَكَّرَ ثُمَّ قال أَمَّا بَعْدُ ألا أَيهَا الناس فَإِنَّمَا أنا بَشَرٌ يوشِكُ أَنْ يأْتِي رسول رَبِّي فَأُجِيبَ وأنا تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَينِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فيه الْهُدَي وَالنُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ علي كِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فيه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَيتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيتِي أُذَكِّرُكُمْ اللَّهَ في أَهْلِ بَيتِي . از زيد بن ارقم نقل مي كند كه روزي رسول الله (صلي الله عليه وسلم) در منطقه اي به نام غدير خم بين مكه و مدينه براي ما خطبه اي خواند پس حمد وثناي خداوند را به جا آورد و مردم را موعظه كرد سپس فرمود : و اما بعد اي مردم آگاه باشيد كه من بشر هستم و نزديك است كه فرستاده پروردگارم (عزرائل) بيايد و من اجابت كنم و من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي مي گذارم ، اول كتاب خدا كه در آن نور و هدايت است ، پس به كتاب خدا چنگ بزنيد ، پس رسول خدا(صلي الله عليه وسلم) مردم را به كتاب خدا سفارش و ترغيب كرد ، سپس فرمود : دوم اهل بيت من ، شما را به خدا سفارش مي كنم درمورد اهل بيتم ، شما را به خدا سفارش مي كنم درمورد اهل بيتم ، شما را به خدا سفارش مي كنم درمورد اهل بيتم ، النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي۲۶۱هـ)، صحيح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. هرچند ذكر اين روايت در صحيح مسلم براي اثبات ادعاي دروغ كارشناسان وهابي كافي است؛ اما براي رسوايي بيشتر آنها لازم است متن اعتراف ابن تيميه را نيز در اين باره نقل نماييم. ابن تيميه كه نخستين بيانگذار تفكر وهابيت است، به صراحت اعتراف مي كند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در غدير خم، روايت ثقلين را بيان كرده و اين روايت را تنها مسلم در صحيح خود آورده است: والذي رواه مسلم انه بغدير خم قال إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله فذكر كتاب الله وحث عليه ثم قال وعترتي أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي ثلاثا وهذا مما انفرد به مسلم. و آنچه را كه مسلم نقل كرده اين است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در غدير خم فرمود: من دو چيز گرانبها در بين شما باقي گذاشتم كتاب خدا، سپس سفارش و ترغيب كرد به كتاب خدا، سپس فرمود : و عترت من ، اهل بيت من ، شما را به خدا سفارش مي كنم درمورد اهل بيتم ، اين را سه بار تكرار كرد و اين روايتي است كه تنها مسلم آن را نقل كرده است . ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي ۷۲۸ هـ)، منهاج السنة النبوية، ج۷، ص۳۱۸، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶هـ. و در جاي ديگر مي گويد: وقد ثبت في الصحيح عن النبي صلي الله عليه وسلم أنه خطب الناس بغدير يدعي خما بين مكة والمدينة فقال إني تارك فيكم الثقلين أحدهما كتاب الله فذكر كتاب الله وحض عليه ثم قال وعترتي أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي والحسن والحسين من أعظم أهل بيته اختصاصا به كما ثبت في الصحيح أنه دار كساءه علي علي وفاطمة وحسن وحسين ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا. در روايت صحيح از پيامبر صلي الله عليه وآله ثابت شده است كه آن حضرت در غدير خم (ميان مكه و مدينه) در حضور مردم خطبه خواند و فرمود: همانا من دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم، يكي كتاب خدا است. آنگاه مردم را درباره آن سفارش كرد. سپس فرمود: وعترت من ، اهل بيت من. شما را به خدا سفارش مي كنم درمورد اهل بيتم . اين جمله را سه مرتبه تكرار كرد. و حسن و حسين از بزرگان اهل بيت رسول خدا و نزديكترين افراد به آن حضرت است؛ چنانچه در روايت صحيح ثابت شده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله كسايش را بر علي، فاطمه، حسن و حسين انداخت پس از آن فرمود: خدايا اين ها اهل بيت من هستند پس رجس و پليدي را از آنها دور كن و آنها را پاك گردان. ابن تيميه الحراني الحنبلي، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاي ۷۲۸ هـ)، منهاج السنة النبوية، ج۴، ص۵۶۱، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولي، ۱۴۰۶هـ. و بار سوم نيز بر وجود اين روايت در صحيح مسلم و صحت آن تصريح كرده است: وكذلك أهل بيت رسول الله تجب محبتهم وموالاتهم ورعاية حقهم وهذان الثقلان اللذان وصي بهما رسول الله فروي مسلم في صحيحه عن زيد بن أرقم قال خطبنا رسول الله صلي الله عليه وسلم بغدير يدعي خما بين مكة والمدينة فقال ( يا أيها الناس اني تارك فيكم الثقلين ( وفي رواية أحدهما أعظم من الآخر كتاب الله فيه الهدي والنور. و همچنين محبت، دوستي و رعايت حقوق اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه وآله واجب است و اين دو ثقلي است كه رسول خدا به آنها سفارش كرده است. مسلم در كتاب صحيح خود از زيد بن ارقم روايت كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم در سرزمين غدير خم (ميان مكه و مدينه) خطبه خواند و فرمود: اي مردم من دو چيز گرانبها را در ميان شما مي گذارم و در روايت ديگر فرمود: كه يكي از آنها بزركتر از ديگري است و آن كتاب خداوند است كه هدايت گر و روشنگر است. ابن تيمية الحراني، أحمد عبد الحليم أبو العباس (متوفاي۷۲۸هـ)، كتب ورسائل وفتاوي شيخ الإسلام ابن تيمية ، ج۲۸، ص۴۹۱، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، دار النشر: مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية. از اين كارشناسان بايد پرسيد كه آيا شما با وجود سه مرتبه اعتراف رهبر و پيشوايتان باز هم منكر حديث ثقلين در غير خم هستيد؟ ابن كثير دمشقي سلفي نيز بر صحت روايت ثقلين و صدور آن در غدير خم اعتراف كرده است: وقد ثبت في الصحيح م ۲۴۰۸ أن رسول الله صلي الله عليه وسلم قال في خطبة بغدير خم إن تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي وإنهما لم يفترقا حتي يردا علي الحوض. و به تحقيق ثابت شده در صحيح مسلم حديث ۲۴۰۸ اينكه رسول الله صلي الله عليه وسلم در خطبه اي در غدير خم فرمودند : من دو چيز گرانبها در بين شما باقي مي گذارم ، كتاب خدا و عترتم (اهل بيتم) و اين دو از هم جدا نمي شوند تا روز قيامت در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص۱۱۴، ناشر: دار الفكر - بيروت - ۱۴۰۱هـ. طبراني يكي ديگر از علماي بزرگ اهل سنت است. او نيز در كتاب معجم كبير خود روايت «ثقلين» را از طريق يحيي بن جعده از زيد بن ارقم نقل كرده كه طبق اين روايت، رسول خدا صلي الله عليه وآله دست امير مؤمنان علي عليه السلام را گرفت و ايشان را به عنوان ولي بعد از خود معرفي كرد: ۴۹۸۶ حدثنا عَلِي بن عبد الْعَزِيزِ ثنا أبو نُعَيمٍ ثنا كَامِلُ أبو الْعَلاءِ قال سمعت حَبِيبَ بن أبي ثَابِتٍ يحدث عن يحيي بن جَعْدَةَ عن زَيدِ بن أَرْقَمَ قال خَرَجْنَا مع رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم حتي انْتَهَينَا إلي غَدِيرِ خُمٍّ أَمَرَ بِدُوحٍ فَكُسِحَ في يوْمٍ ما أتي عَلَينَا يوْمٌ كان أَشَدَّ حُرًّا منه فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَي عليه وقال يا أَيهَا الناس إنه لم يبْعَثْ نَبِي قَطُّ إِلا عَاشَ نِصْفَ ما عَاشَ الذي كان قَبْلَهُ وَإِنِّي أُوشَكُ أَنْ أُدْعَي فَأُجِيبَ وَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ما لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ كِتَابَ اللَّهِ ثُمَّ قام وَأَخَذَ بِيدِ عَلِي رضي اللَّهُ عنه فقال يا أَيهَا الناس من أَوْلَي بِكُمْ من أَنْفُسِكُمْ قالوا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قال من كنت مَوْلاهُ فَعَلِي مَوْلاهُ . يحيي بن جعده از زيد بن ارقم روايت كرده است كه همراه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله به راه خويش ادامه مي داديم تا به غدير خم رسيديم . در آنجا درختي بود كه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله به آن درخت اشاره كرد و اصحاب زير آن درخت را تميز و مرتب ساختند و آن روز به اندازه اي هوا گرم بود كه ما روز گرم و پر حرارتي را مانند آن روز نديده بوديم. رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله به ايراد خطابه پرداخت . پس از حمد و ثناي الهي ، خطاب به مردم فرمود : هيچ پيغمبري مبعوث نمي شود مگر آنكه نيمي از مقدار زندگي پيغمبر پيشين خود را عهده دار مي شود ؛ طولي نمي كشد ، دعوت الهي را اجابت مي كنم و دو اثر گرانبار (يا گرانبها) در ميان شما به جاي مي گذارم كه اگر از آنان پيروي نماييد، هرگز به گمراهي گرفتار نخواهيد شد: يكي كتاب خداست و ديگري عترت من است. سپس دست علي عليه السّلام را به دست گرفت و خطاب به مردم گفت : اي مردم! چه كسي از جان و مال شما از خود شما سزاوارتر است؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله داناتر و اولي تر به جان و مال است آنگاه فرمود: بر هر كسي من ولايت دارم، علي نيز مولاي اوست. الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي۳۶۰هـ)، المعجم الكبير، ج ۵، ص ۱۷۱، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، ۱۴۰۴هـ - ۱۹۸۳م. ناصر الدين الباني در قرن حاضر در نزد علماي اهل سنت، لقب (بخاري دوران) را به خود اختصاص داده و نظر او در تصحيح روايات، فصل الخطاب است. وي در كتاب «السلسلة الصحيحة» تصريح مي كند كه روايت ثقلين از طريق زيد بن ارقم با پنج سند نقل شده و در يكي از سندش يحيي بن جعده قرار دارد و اين روايت را طبراني نقل كرده كه رجال سند آن ثقه هستند: الرابعة : عن يحيي بن جعدة عن زيد بن أرقم قال : " خرجنا مع رسول الله صلي الله عليه وسلم حتي انتهينا إلي غدير ( خم ) ... أخرجه الطبراني ( ۴۹۸۶ ) و رجاله ثقات . طبراني آن را نقل كرده و روايان آن مورد اعتماد هستند. الباني ، محمد ناصر ، السلسلة الصحيحة ، ج ۴ ، ص ۲۴۹ ، طبق برنامه المكتبة الشاملة . روايت فوق را حاكم نيشابوري در كتاب «المستدرك علي الصحيحين» نيز از طريق زيد بن ارقم نقل كرده و در پايان تصريح مي كند كه اين روايت سندش صحيح است ولي آن را مسلم و بخاري در كتابهايشان نياورده اند: ۶۲۷۲ أخبرني محمد بن علي الشيباني بالكوفة ثنا أحمد بن حازم الغفاري ثنا أبو نعيم ثنا كامل أبو العلاء قال سمعت حبيب بن أبي ثابت يخبر عن يحيي بن جعدة عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلي الله عليه وسلم حتي انتهينا إلي غدير خم فأمر بروح فكسح في يوم ما أتي علينا يوم كان أشد حرا منه فحمد الله وأثني عليه وقال يا أيها الناس أنه لم يبعث نبي قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذي كان قبله وإني أوشك أن أدعي فأجيب وإني تارك فيكم ما لن تضلوا بعده كتاب الله عز وجل ثم قام فأخذ بيد علي رضي الله عنه فقال يا أيها الناس من أولي بكم من أنفسكم قالوا الله ورسوله أعلم ألست أولي بكم من أنفسكم قالوا بلي قال من كنت مولاه فعلي مولاه هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه. الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي۴۰۵ هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج۳، ص ۶۱۳، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۰ نسائي در كتاب «السنن الكبري» از طريق ابو الطفيل از زيد بن ارقم حديث «ثقلين» را روايت كرد است: ۸۱۴۸ أخبرنا محمد بن المثني قال ثنا يحيي بن حماد قال ثنا أبو عوانة عن سليمان قال ثنا حبيب بن أبي ثابت عن أبي الطفيل عن زيد بن أرقم قال لما رجع رسول الله صلي الله عليه وسلم عن حجة الوداع ونزل غدير خم أمر بدوحات فقممن ثم قال كأني قد دعيت فأجبت إني قد تركت فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله وعترتي أهل بيتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فإنهما لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض ثم قال إن الله مولاي وأنا ولي كل مؤمن ثم أخذ بيد علي فقال من كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فقلت لزيد سمعته من رسول الله صلي الله عليه وسلم قال ما كان في الدوحات رجل إلا رآه بعينه وسمع بأذنه ابو الطفيل از زيد بن ارقم نقل كرده است : هنگامي كه پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله از حجّة الوداع باز مي گشت، در محل غدير خم منزل كرد و به درختان چندي كه در آن نزديكي بود اشاره كرد . اصحاب بلا فاصله زير آن درخت ها را تميز كرده و سايباني براي رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله درست كردند . حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله در زير آن سايبان قرار گرفت و خطاب به حاضران فرمود: روزگار من به پايان رسيده و مرا به سوي خدا و عنايات حضرت او دعوت كرده اند ، دعوت حضرت او را اجابت كرده ام . اينك ، دو اثر گرانبها در ميان شما به جاي مي گذارم كه يكي از آن دو ، مهمتر از ديگري است و آن دو اثر گرانبار ، كتاب خدا و عترت اهل بيت من است؛ اينك بنگريد تا پس از رحلت من با آن ها چگونه رفتار خواهيد كرد . بديهي است اين دو يادگار از يكديگر دور نخواهند شد تا اينكه در كنار حوض كوثر با من ملاقات نمايند . سپس فرمود : همانا خداوند سرپرست من است و من سرپرست هر مؤمني هستم . سپس دست علي عليه السّلام را گرفت و فرمو : هر كسي كه من سرپرست او هستم علي نيز سرپرست او است، خدايا دوست بدار كسي را كه علي را دوست بدارد و دشمن دار كسي را كه او را دشمن دارد. النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاي۳۰۳ هـ)، السنن الكبري، ج۵، ص۴۵، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱. اين روايت حاكم نيشابوري نيز از طريق ابو الطفيل از زيد بن ارقم نقل كرده و در پايان روايت به صحت سند آن را تصريح كرده است: ۴۵۷۶ ... هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه بطوله شاهده حديث سلمة بن كهيل عن أبي الطفيل أيضا صحيح علي شرطهما. الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي۴۰۵ هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج۳، ص ۱۱۸، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولي، ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۰ ابن كثير دمشقي در كتاب «السيرة النبوية» و «البداية والنهاية» نيز اين روايت را نقل كرده و در پايانش مي نويسد: قال شيخنا أبو عبد الله الذهبي: وهذا حديث صحيح. ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، السيرة النبوية، ج۴، ص ۴۱۶، طبق برنامه الجامع الكبير. ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي۷۷۴هـ)، البداية والنهاية، ج۵، ص ۲۰۹، ناشر: مكتبة المعارف - بيروت. آلوسي نيز در تفسير «روح المعاني » در باره روايت ثقلين مي نويسد: وقال الذهبي : إنه صحيح عن زيد ابن أرقم قال : لما رجع رسول الله (صلي الله عليه و سلم) من حجة الوداع ونزل غدير يرخم أمر بدوحات فغممن ثم قال : كأني قد دعيت فأجبت أني قد تركت فيكم الثقلين كتاب الله تعالي وعترتي أهل بيتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فانهما لم يفترقا حتي يردا علي الحوض الله تعالي مولاي وأنا ولي كل مؤمن ثم أخذ بيد علي كرم الله تعالي وجهه فقال : من كنت مولاه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فما كان في الدوحات أحد إلا رآه بعينه وسمعه بأذنيه. ذهبي گفته است: روايت صحيح از زيد بن ارقم نقل شده است كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم هنگام برگشت از حجة الوداع در غدير خم فرود آمد و دستور داد كه زير درختان را تميز كنند و سايبان درست كنند. پس از اين كه دستور اجرا شد، حضرت فرمود: همانا من به سوي خدا فرا خوانده شده ام و دعوت حضرت او را اجابت كرده ام . اينك ، دو اثر گرانبها در ميان شما بر جاي مي گذارم و آن دو اثر گرانبار ، كتاب خدا و عترت اهل بيت من است؛ اينك بنگريد تا پس از رحلت من با آن ها چگونه رفتار خواهيد كرد . بديهي است اين دو يادگار از يكديگر دور نخواهند شد تا اينكه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: همانا خداوند سرپرست من است و من سرپرست هر مؤمني هستم . سپس دست علي عليه السّلام را گرفت و فرمو : هر كسي كه من سرپرست او هستم علي نيز سرپرست او است، خدايا دوست بدار كسي را كه علي را دوست بدارد و دشمن دار كسي را كه او را دشمن دارد. زيد بن ارقم مي گويد: در زير درخت كسي نبود مگر اين كه اين قضيه را با چشم سر ديد و با گوشهايشان شنيدند. الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاي۱۲۷۰هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج۶، ص۱۹۴، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. و در نتيجه روايت معتبر است. سليمان بن احمد طبراني در كتاب «المعجم الكبير» روايت حذيفه را با دو سند نقل كره كه متن روايت با سند دوم آن به اين شرح است: ۳۰۵۲ حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمي وَزَكَرِيَّا بن يحيي السَّاجيُّ قَالا ثنا نَصْرُ بن عبد الرحمن الْوَشَّاءُ ح وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بن الْقَاسِمِ بن مُسَاوِرٍ الْجَوْهَرِيُّ ثنا سَعِيدُ بن سُلَيْمَانَ الْوَاسِطِيُّ قَالا ثنا زَيْدُ بن الْحَسَنِ الأَنْمَاطِيُّ ثنا مَعْرُوفُ بن خَرَّبُوذَ عن أبي الطُّفَيْلِ عن حُذَيْفَةَ بن أُسَيْدٍ الْغِفَارِيِّ قال لَمَّا صَدَرَ رسول اللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وسلم من حَجَّةِ الْوَدَاعِ نهي أَصْحَابَهُ عن شَجَرَاتٍ بِالْبَطْحَاءِ مُتَقَارِبَاتٍ أَنْ يَنْزِلُوا تَحْتَهُنَّ ثُمَّ بَعَثَ إِلَيْهِنَّ فَقُمَّ ما تَحْتَهُنَّ مِنَ الشَّوْكِ وَعَمَدَ إِلَيْهِنَّ فَصَلَّي تَحْتَهُنَّ ثُمَّ قام فقال يا أَيُّهَا الناس إني قد نَبَّأَنِيَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُ لم يُعَمَّرْ نَبِيٌّ إِلا نِصْفَ عُمْرِ الذي يَلِيهِ من قَبْلِهِ وَإِنِّي لاظن أَنِّي يُوشِكُ أَنْ أدعي فَأُجِيبَ وَإِنِّي مسؤول (مسئول) وَإِنَّكُمْ مسؤولون (مسئولون) ... ثُمَّ قال يا أَيُّهَا الناس إني فَرَطُكُمْ وَإِنَّكُمْ وارِدُونَ عَلَيَّ الْحَوْضَ حَوْضٌ أَعْرَضُ ما بين بُصْرَي وَصَنْعَاءَ فيه عَدَدُ النُّجُومِ قدحان من فِضَّةٍ وَإِنِّي سَائِلُكُمْ حين تَرِدُونَ عَلَيَّ عَنِ الثَّقَلَيْنِ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا الثَّقَلُ الأَكْبَرُ كِتَابُ اللَّهِ عز وجل سَبَبٌ طرفة بِيَدِ اللَّهِ وطرفة بِأَيْدِيكُمْ فَاسْتَمْسِكُوا بِهِ لا تَضِلُّوا وَلا تَبَدَّلُوا وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي فإنه نَبَّأَنِيَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ أَنَّهُمَا لَنْ يَنْقَضِيَا حتي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ. حذيفه مي گويد: هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم از حجة الوداع برگشت، مردم را از نشستن زير درختهاي بطحاء كه نزديك هم بودند نهي كرد، پس از آن دستور داد كه خار و خاشاك را از زير آن درختان جمع كنند آنگاه خودش به سوي آن درختان رفت و زير آنها نماز خواند سپس حضرت ايستاد و فرمود: اي مردم همانا خداوند لطيف به من خبر داده است كه هيچ پيغمبري مگر آنكه نيمي از مقدار زندگي پيغمبر پيشين خود را عهده دار مي شود. آنگاه فرمود: اي مردم من از نزد شما مي روم و شما نزد حوض (كوثر) بر من وارد شويد، حوضي كه عرض آن از مابين بصره تا صنعا (پايتخت يمن) زيادتر است، در آن حوض به عدد ستارگان قدح هاي نقره است، چون بر من وارد شويد، من از شما نسبت به ثقلين پرسش كنم، پس دقت كنيد تا چگونه پس از من در باره آنها رفتار كنيد، ثقل اكبر كتاب خداست؛ وسيله اي كه يك طرف آن به دست خدا و يك طرف به دست شما است؛ پس به آن چنگ بزنيد تا اين كه گمراه نشويد و آن را با چيزي عوض نكنيد و ديگري عترت (اهل بيت) من است. همانا خداوند آگاه به من خبر داده است كه اين دو، تاهنگام ورود بر حوض از همديگر جدا نمي شوند. الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب (متوفاي۳۶۰هـ)، المعجم الكبير، ج۳، ص۱۸۰، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، ۱۴۰۴هـ - ۱۹۸۳م. ابوبكر هيثمي بعد از نقل روايت حذيفه مي گويد: رجال سند اين روايات موثق است و رجال سند دوم روايت، رجال صحيح و همه ثقه هستند: رواه الطبراني وفيه زيد بن الحسن الأنماطي قال أبو حاتم منكر الحديث ووثقه ابن حبان وبقية رجال أحد الإسنادين ثقات. اين روايت را طبراني روايت كرده كه در سند آن زيد بن حسن انماطي قرار دارد، ابو حاتم گفته او منكر الحديث است ولي ابن حبان (از علماي رجال اهل سنت) او را موثق دانسته و بقيه رجال يكي از سندها موثق هستند. الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۱۶۴، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - ۱۴۰۷هـ. و در جاي ديگر نيز مي گويد: رواه الطبراني بإسنادين وفيهما زيد بن الحسن الأنماطي وثقه ابن حبان وضعفه أبو حاتم وبقية رجال أحدهما رجال الصحيح ورجال الآخر كذلك غير نصر بن عبدالرحمن الوشاء وهو ثقة. اين روايت را طبراني با دو سند نقل كرده است و در اين دو روايت زيد بن حسن انماطي قرار دارد كه ابن حبان او را ثقه دانسته ولي ابو حاتم ضعيف دانسته است و ساير رجال يكي از اين دو روايت، رجال صحيح است و رجال روايت دوم همچنين است، جز نصر بن عبد الرحمن وشاء كه او ثقه است. الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۱۰، ص۳۶۳، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت - ۱۴۰۷هـ. كارشناس وهابي ادعا نموده است كه روايت ثقلين اولاً: در غدير خم بيان نشده است؛ ثانياً: اين روايت با تعبير فوق، در كتاب صحيح مسلم هم وجود ندارد. با توجه به آنچه از منابع اهل سنت ذكر شد، كذب ادعاي اين كارشناس روشن مي شود؛ زيرا اين روايت در كتاب هاي معتبر آنها كه از طريق مختلف نقل شده، هم در سرزمين غدير از زبان رسول خدا صلي الله عليه وآله بيان شده است و هم اين روايت بر خلاف ادعاي كارشناس در صحيح مسلم هم آمده است. سؤال ما اين است كه وقتي آنها از معتبر ترين كتاب شان خبر ندارند و رواياتش را نخوانده اند، بي سواد است آنوقت چرا خود شان را كارشناس مي گذارند؟ و اگر واقعاً اين روايات را مطالعه كرده اند، چرا در برنامه زنده و از يك شبكه جهاني به مردم دروغ مي گويند؟ موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
|